چکیده:
مقارنهگرایی (اکازیونالیزم) عبارت است از نفی رابطه علیت و نشاندن اراده و فعل خدا در جای آن، که دستاورد مهم فیلسوفان دکارتی (از دکارت تا لایبنیتس) محسوب میشود. واقعیت آن است که این اندیشه در کلام اشعری نیز به عنوان اندیشهای محوری و مرکزی حضور دارد و پایه طبیعیات و حتی الاهیات آنهاست. اشاعره با طرح نظریه «عادتالله»، قانون «العرض لایبقی زمانین»، ماهیت عرضی نفوس، سببیت خدا در معرفت و نظریه «کسب»، در واقع اراده و فعل الاهی را جایگزین رابطه علیت میکنند. این مقاله در نظر دارد با اخذ ساختار و ادبیات فلسفی دکارتیان، اندیشه مقارنهگرایانه کلام اشعری را عرضه کند. چهار ساحت طبیعت، رابطه نفس و بدن، معرفت انسان و اختیار انسان، زمینههای مناسبی برای مطالعه مقارنهگرایی در مکتب دکارتی و اشعری است.
خلاصه ماشینی:
com [دریافت: 26/5/91؛ پذیرش 10/9/92]"/ H4چکیده/H4 مقارنهگرایی (اکازیونالیزم) عبارت است از نفی رابطه علیت و نشاندن اراده و فعل خدا در جای آن، که دستاورد مهم فیلسوفان دکارتی (از دکارت تا لایبنیتس) محسوب میشود.
یا مثلا وقتی که یک توپ بیلیارد که در حال حرکت است با توپ دیگری که در حال سکون است برخورد میکند، هیچ نیرو و قدرتی در توپ نخست وجود ندارد که بتواند توپ دوم را به حرکت درآورد، بلکه حرکت توپ دوم، تأثیر و فعالیت خداوند است که در مقارنه و موقعیت برخورد آنها حاصل میشود (Edwars, 1967, Vol. 2: 41).
ژیلسون توضیح میدهد که در عالم دکارتی که میان آنات گذشته و حال و آینده، رابطۀ علی و معلولی وجود ندارد و موجودات جواهری پایدار و ثابت نیستند، بلکه توالی وجودهای آنی و از هم گسسته هستند، علت هر کدام از آنها تنها و تنها قدرت خلاقه خداوند است (ژیلسون، 1385: 163).
مقارنهگرایی در رابطه نفس و بدن/H2 مقارنهگرایی در رابطه نفس و بدن عبارت است از نفی تأثیر و تأثر واقعی میان آنها و نشاندن اراده و فعل خدا به جای آن.
مقارنهگرایی در رابطه میان نفس و بدن در بیان مالبرانش وضوح و تصریح بیشتری به خود میگیرد: خدا اراده کرده است و لاینقطع اراده دارد که تغییرات نفس و بدن دوجانبه و متقابل باشد.
در مکتب دکارتی، گولینکس به عنوان مقارنهگرا در مسئله اختیار انسان ظاهر میشود و میگوید: چگونه میتوان این واقعیت را تبیین کرد که به تبع اعمال ارادی من حرکاتی در بدن ایجاد شود؟ عمل اراده یک علت موقعی اعدادی است.