چکیده:
اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﻲ 1ـ ﻛﺎﻧﻮن ﻣﺸﺎﻫﺪه و 2ـ ﻛﺎﻧﻮن رواﻳﺖ در ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎی رواﻳﺖﺷﻨﺎﺧﺘﻲ 72 در رﻣﺎن »ﺳﺨﺖﺗﺮ ﺷﺪن اوﺿﺎع« ﻣﻲﭘﺮدازد. در روﻳﻜﺮدﻫﺎی رواﻳﺖﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺑﻪ اﻳﺠﺎد ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻣﻴﺎن دو ﺟﻨﺒﻪ ﻣﺨﺘﻠﻒ زاوﻳﻪ دﻳﺪ ﺗﻤﺎﻳﻠﻲ ﻧﻴﺴﺖ. ﺗﻤﺎﻳﺰ ﺑﻴﻦ دو ﻣﻔﻬﻮم 1ـ رواﻳﺖ وﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻬﺎیادﺑﻲ ﺳﺎل5، ﺷﻤﺎره 91، ﺑﻬﺎر 7831 2ـ ﻛﺎﻧﻮن ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻗﺒﻞ از ژرار ژﻧﻪ، رواﻳﺖﺷﻨﺎس ﻣﺸﻬﻮر ﻓﺮاﻧﺴﻮی، ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮد، اﻣﺎ اﻳﻦ ژرار ژﻧﻪ ﺑﻮد ﻛﻪ اﻳﻦ ﺗﻤﺎﻳﺰ را ﺑﻪ ﺻﻮرﺗﻲ ﻧﻈﺎمﻣﻨﺪ ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار داد. ژﻧﻪ ﺑﺮای ﻋﺒﺎرت زاوﻳﻪ دﻳﺪ اﻳﻦ دو ﻋﺒﺎرت ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ را ﺑﻪ ﻛﺎر ﺑﺮد ﻛﻪ اوﻟﻲ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ اﻧﺘﻘﺎل ﻛﻼﻣﻲ داﺳﺘﺎن ﺗﻮﺳﻂ ﮔﻮﻳﻨﺪه )راوی در ادﺑﻴﺎت داﺳﺘﺎﻧﻲ( و دوﻣﻲ ﺑﻪ ﻛﺎﻧﻮﻧﻲ ﻣﺮﺑﻮط ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ از ﻃﺮﻳﻖ آن رواﻳﺖ از ﻧﻈﺮ ﻣﻜﺎﻧﻲ ـ زﻣﺎﻧﻲ، رواﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻲ و اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻣﻲﺷﻮد. ژﻧﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻫﺮ اﺛﺮ رواﻳﻲ دو ﺟﻨﺒﻪ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ زاوﻳﻪ دﻳﺪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ از ﻃﺮﻳﻖ ﻳﻚ ﻓﺮد واﺣﺪ و ﻳﺎ ﻫﻤﺰﻣﺎن از ﻃﺮﻳﻖ ﭼﻨﺪﻳﻦ راوی و ﻣﺸﺎﻫﺪهﮔﺮ ﻧﻤﻮد ﺗﺎرﻳﺦ ﭘﺬﻳﺮش : 52/1/78 ﺗﺎرﻳﺦ درﻳﺎﻓﺖ : 6/3/68 ∗ ﻛﺎرﺷﻨﺎس ارﺷﺪ زﺑﺎن و ادﺑﻴﺎت اﻧﮕﻠﻴﺴﻲﻳﺎﺑﺪ. در اﺛﺮی رواﻳﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ »ﺳﺨﺖﺗﺮ ﺷﺪن اوﺿﺎع«1 اﺛﺮ ﻫﻨﺮی ﺟﻴﻤﺰ2، ﻛﻪ ﻳﻜﻲ از آﺛﺎرﺑﺮﺟﺴﺘﻪ در ﺣﻮزه ادﺑﻴﺎت رواﻳﻲ اﺳﺖ، ﻣﻲﺗﻮان ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ زاوﻳﻪ دﻳﺪ و ﻛﺎﻧﻮنﻣﺸﺎﻫﺪه را ﺑﺮرﺳﻲ ﻛﺮد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ در اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ دو ﺟﻨﺒﻪ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ زاوﻳﻪ دﻳﺪ ﻛﻪ ذﻛﺮ آﻧﻬﺎرﻓﺖ، ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮد و ﺑﻪ اﻫﻤﻴﺖ ﻫﺮ ﻳﻚ از اﻳﻦ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎ در ﺑﺮﺧﻲ از آﺛﺎر ﺑﺮﺗﺮ ادﺑﻴﺎت داﺳﺘﺎﻧﻲ اﺷﺎره ﻣﻲﺷﻮد.
خلاصه ماشینی:
")ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺑﻴﺸﺘﺮ در ﻣﻮرد ﻫﺮ ﻛﺪام از اﻳﻦ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎ ذﻳﻞ ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻬﺎیادﺑﻲ ﺳﺎل5، ﺷﻤﺎره91، ﺑﻬﺎر 7831 ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی ﻛﺎﻧﻮن ﻣﺸﺎﻫﺪه اراﺋﻪ ﻣﻲﺷﻮد(؛ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺜﺎل در ﺟﻤﻼت آﻏﺎزﻳﻦ رﻣﺎن »ﭼﻬﺮه ﻣﺮد ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ در ﺟﻮاﻧﻲ«، راوی، ﻓﺮدی اﺳﺖ ﺧﺎرج از رواﻳﺖ ﻛﻪ ﻫﻴﭻﮔﺎه در روﻳﺪادﻫﺎی داﺳﺘﺎﻧﻲ وارد ﻧﻤﻲﺷﻮد اﻳﻦ ﻧﻮع از راوی را ژﻧﻪ ﻓﺮا رواﻳﻲ ﺧﺎرج از ﻃﺮح رواﻳﻲ51 ﻣﻲﻧﺎﻣﺪ در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪهﮔﺮ، ﻳﻌﻨﻲ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ از ﻧﻈﺮ زﻣﺎﻧﻲ و ﻣﻜﺎﻧﻲ و ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ روﻳﺪادﻫﺎ را اراﺋﻪ ﻣﻲﻛﻨﺪ، اﺳﺘﻴﻔﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻮزاد اﺳﺖ و ﻫﻨﻮز ﺧﻮدش را ﺧﻴﺲ ﻣﻲﻛﻨﺪ.
ﺑﺮای ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺑﻴﺸﺘﺮ در اﻳﻦﺑﺎره ﺑﺨﺸﻲ از رﻣﺎن ﺑﻮف ﻛﻮر ﻧﻘﻞ ﻣﻲﺷﻮد و اﻳﻦ دو ﺟﻨﺒﻪ ﺑﻪ ﺻﻮرت دﻗﻴﻘﺘﺮ ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮد: ﻗﺒﻞ از اﻳﻨﻜﻪ آﻧﻬﺎ را در ﺳﻴﺎه ﭼﺎل ﺑﻴﻨﺪازﻧﺪ، ﭘﺪرم از ﺑﻮﮔﺎم داﺳﻲ ﺧﻮاﻫﺶ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺑﺎر دﻳﮕﺮ ﺟﻠﻮ او ﺑﺮﻗﺼﺪ، رﻗﺺ ﻣﻘﺪس ﻣﻌﺒﺪ را ﺑﻜﻨﺪ، او ﻫﻢ ﻗﺒﻮل ﻣﻲﻛﻨـﺪ و ﺑـﻪ آﻫﻨـﮓ ﻧﻲﻟﺒﻚ ﻣﺎر اﻓﺴﺎ ﺟﻠﻮ روﺷﻨﺎﻳﻲ ﻣﺸﻌﻞ ﺑﺎ ﺣﺮﻛﺎت ﭘﺮﻣﻌﻨﻲ و ﻣﻮزون و ﻟﻐﺰﻧﺪه ﻣﻲرﻗﺼﺪ و ﻣﺜﻞ ﻣﺎر ﻧﺎگ ﭘﻴﭻ و ﺗﺎب ﻣﻲﺧﻮرد ـ ﺑﻌﺪ ﭘﺪر و ﻋﻤﻮﻳﻢ را در اﺗﺎق ﻣﺨﺼﻮص ﺑﺎ ﻣﺎر ﻧﺎگ ﻣﻲاﻧﺪازﻧﺪ ـ ﻋﻮض ﻓﺮﻳﺎد اﺿﻄﺮاباﻧﮕﻴﺰ، ﻳﻚ ﻧﺎﻟـﻪ ﻣﺨﻠـﻮط ﺑـﺎ ﺧﻨـﺪه ﭼﻨﺪﺷـﻨﺎﻛﻲ ﺑﻠﻨـﺪ ﻣﻲﺷﻮد، ﻳﻚ ﻓﺮﻳﺎد دﻳﻮاﻧﻪوار ـ در را ﻛﻪ ﺑﺎز ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﻋﻤﻮﻳﻢ از اﺗﺎق ﺑﻴﺮون ﻣﻲآﻳﺪ ـ وﻟﻲ ﺻﻮرﺗﺶ ﭘﻴﺮ و ﺷﻜﺴﺘﻪ و ﻣﻮﻫﺎی ﺳﺮش از ﺷﺪت ﺑﻴﻢ و ﻫﺮاس، ﺻﺪای ﻟﻐﺰش و ﺳـﻮت ﻣﺎر ﺧﺸﻤﮕﻴﻦ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﻬﺎی ﮔﺮد و ﺷﺮرﺑﺎر و دﻧﺪاﻧﻬﺎی زﻫﺮآﮔﻴﻦ داﺷﺘﻪ و ﺑﺪﻧﺶ ﻣﺮﻛـﺐ ﺑﻮده از ﻳﻚ ﮔﺮدن دراز ﻛﻪ ﻣﻨﺘﻬﻲ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺑﺮﺟﺴﺘﮕﻲ ﺷﺒﻴﻪ ﺑﻪ ﻗﺎﺷﻖ و ﺳﺮ ﻛﻮﭼﻚ ﻣﻲﺷﺪه از ﺷﺪت وﺣﺸﺖ ﻋﻤﻮﻳﻢ ﺑﺎ ﻣﻮﻫﺎی ﺳﻔﻴﺪ از اﺗﺎق ﺧﺎرج ﻣﻲﺷﻮد ـ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺷﺮط و ﭘﻴﻤـﺎن ﺑﻮﮔﺎم داﺳﻲ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻋﻤﻮﻳﻢ ﻣﻲﺷﻮد ـ ﻳﻚ ﭼﻴﺰ وﺣﺸﺘﻨﺎک ﻣﻌﻠﻮم ﻧﻴﺴﺖ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﻌـﺪ از آزﻣﺎﻳﺶ زﻧﺪه ﻣﺎﻧﺪه ﭘﺪرم و ﻳﺎ ﻋﻤﻮﻳﻢ ﺑﻮده اﺳﺖ )ﺷﻤﻴﺴﺎ، 3831، ص 052(."