چکیده:
نشانه شناسی به مثابه نظریه ای ادبی در چند دهه آخر قرن بیستم توجهات زیادی را به خود جلب کرده و در برنامه های درسی و نظریه انتقادی جایگاه ویژه ای یافته است. پژوهش حاضر نیز در پی آن است تا رویکردی نشانه شناختی را در تحلیل داستان کوتاه «داش آگل» از صادق هدایت به کار گیرد. هدف ما خوانش متن با استفاده از عناصر موجود در آن، برای دست یابی به معناهای آشکار و پنهان متن است. در این راه از کوچک ترین عناصر موجود در متن تا بزرگ ترین آن بهره می گیریم، زیرا معنا چیزی انتزاعی و فضایی است و زمانی می تواند صورتی عینی یابد که به لفظ درآید. تحقق این عینیت هم در گرو عناصر زبانی است: آوا، واژه، گروه، جمله و در نهایت متن. یافته ها حاکی از آن است که فضای عمومی داستان با زبان متن همراه است و سازوکارهای زبانی در راستای القای معنای موردنظر عمل می کنند.
This study is an attempt to apply a semiotic approach to a short story by Hedayat called Dash Akol. The paper، in order to capture the explicit and implicit meanings of the text، takes advantage of all micro and macro elements of the story. Meaning is a spatial and abstract entity and would not be actualized unless it is expressed by language. In Dash Akol، not only the phones، words، phrases and sentences but the very text indicate that there is a harmony between the general atmosphere and the language of the story. The study also proves that the linguistic mechanisms and strategies put into effect the intended meanings.
خلاصه ماشینی:
نشانه شناسي به جاي استفاده از ايده ها/ معناهايي که نسبت به متن خارجي هستند و به جاي نشان دادن اينکه چگونه اين معناها در متن منعکس مي شوند (ديدگاهي که هنـوز در فضاهاي آکادميک پذيرفته است ، نقطة شروع کار خود را مطالعـة زبـان و سـاختارهاي واقعي و عيني متن قرار مي دهد و نشان مـي دهـد کـه چگونـه ايـن معناهـا سـاختاربندي مي شوند و چه معنايي را منتقل مي کنند.
اما چرا؟ جمال ميرصادقي ، در کتاب جهان داستان مي نويسد: از ميان داستان هاي کوتاهي که از آغـاز داسـتان نويسـي در ايـران نوشـته شـده ، داسـتان کوتـاه داش آکل اثر صادق هدايت ، از نظر ارائة مباني داستان کوتاه نمونه است و بيشتر ويژگي هايي کـه براي داستان کوتاه در تعريف آن آورده انـد، در داسـتان داش آکـل وجـود دارد.
٤-٢-٢- طرح روايي اصلي با بررسي توزيع نقش هاي روايتي در بخش اول داستان ، به تقسـيم بنـدي «خواسـته » بـر اساس طرح روايي اصلي مي پردازيم : ٤-٢-٢-١- قرارداد/ پيمان قرارداد بدين شکل در متن به اجرا درمي آيد: ١- با مرگ حاجي صمد و انتخاب داش آکـل به عنوان وصي ، الزامي براي انجام اين مسـؤوليت در او بـه وجـود مـي آيـد.
در اين راه و بالاخص به خاطر اينکه داش آکل عاشق مرجان مي شود، چيزهاي ديگر برايش بي ارزش مي گردد، به گونه اي که حتا قرارش بـا کاکارسـتم را فرامـوش مـي کنـد و مورد طعنة ديگران قرار مي گيرد: تا حالا دو شب است که کاکارستم چشم به راه شما بود.