چکیده:
در مقاله حاضر امنیت ملی، برداشتی ملی گرایانه از امنیت تلقی می شود و بر همین اساس مورد نقد قرار می گیرد. مقاله حاضر که می تواند ذیل نقد عمومی ایدئولوژی ناسیونالیزم قرارگیرد، مدعی است نظریه و نیز تاریخ دولت ملی با ایجاد تصوری خاص خود از امنیت، فحوای کهن و اصیل امنیت را به زوال برده و تصوری نه فقط نادرست بلکه مخرب از امنیت را جایگزین آن نموده است. پرسش اصلی مقاله حاضر آن است که آیا امنیت اصولا می تواند«ملی» باشد؟ به عبارت دیگر، آیا نظریه امنیت ملی یا تصور امنیت در چهارچوب ملت - دولت مدرن، تصوری معقول و مفید است؟ پاسخ یا فرضیه این مقاله آن است که در اصطلاح امنیت ملی، امنیت، نقطه مقابل ایده ملیت (ناسیونالیزم) قرار دارد؛ یا نظریه موسع امنیت ملی به نحو پراهمیتی، یک اصطلاح متناقض است. «امنیت» چنان که خواهیم دید، محصول کنش آزاد و خودجوش و غیرآگاهانه انسان ها در مناسبات بیناقومی و جمعی شان است، حال آنکه «ملیت» یا ناسیونالیزم، ایدئولوژی ای نه فقط حاوی یک تمایزطلبی آگاهانه، بلکه حاوی اراده برتری و لاجرم به دنبال آن، اندیشه تجاوز است. براین مبنا، اساسا تصور مدرن یا ملی از امنیت، تصوری بی معنا و غیرقابل تصدیق (به دلیل تناقض ذاتی)، و از این طریق دارای نتایج عملی مخرب است. در ادامه، براساس این فرضیه، شرایط گذشته و حال سیاست خارجی ایران مورد بررسی قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
"از این دیدگاه، دولت ابرقـدرت جهـانی و خاصـه دولـت هـای هژمـونیخـواه منطقه ای، منطقا و عقلا باید بپذیرند که یک قدرت جهانی (چه رسد به یک قـدرت منطقه ای)، اصولا نمیتواند امنیت بیافریند، مگر آنکه بتواند اقدام به مثابه یک دولت (چــه دولــت ابرقــدرت و چــه غیــر آن) را کنــار بگــذارد و بخواهــد بــه جــای ابتکارگرایی های یک طرفه و در خدمت اهداف ملی، خود را بدون اراده برتری، یک نیروی هوشمند فرهنگی تلقی کند که متقاعد شده است بایـد امنیـت را بـرای همـه / خواست و در این راه مزایای مالی و اقتصادی و توان فکـری و دسـتگاهی خـود را فراخ دستانه برای توسعه منطقه هزینه کند و بدین ترتیب نیرویی دسته جمعی بـرای مشارکت وسیع در مسیر توسعۀ منطقه ای، که در واقع همانا فضای گستردهتر حیات جامعۀ خود می باشد، بسیج کند.
پس روشن است ، هرچند اندکی تکان دهنده، که به عنوان یک فکر مرکـزی در ایجاد ترتیبات امنیتی مناسب با دولت های منطقه و همسایه ، جمهوری اسلامی بایـد برای افزایش امنیت و درست تر، برای کیفیسازی امنیت خود، مقولات و هنجارهای سیاسی مدرن مانند بیشینه سازی منافع ملی، افزایش قدرت ملی، دفاع ملـی، پرسـتیژ ملی و دیگر مشتقات نظریه ملی در روابط بین الملل را، حداقل به دلیل نتایج خلاف تصور این مقولات (و نه به دیگر دلایل عاطفی، آرمانی و عقیدتی)کنار بگذارد."