خلاصه ماشینی:
"خاقانی در مطلع دوم قصیدهای در مدح شروان شاه-در توصیف طلوع و سر برآوردن خورشید،از این بازی کودکانه نام میبرد: ز نارنج اگر طفل سازد ترازو که نارنج و زر هردو یکسان نماید (ص 031) و در بسیار جایها نیز از این بازی کودکانه سخن میگوید: مانم به کودکی که نه نارنج کفه ساخت پنداشت کاو ترازوی زر عیار کرد (ص 251) گرچه ز نارنج پوست،طفل ترازو کند لیک نسنجد بدان زیرک زر عیار (ص 081) من طفل کآرزوی ترازوی زر کند نارنج از آن کند که ترازو کند ز پوست (ص 938) گاهی نیز در تمیز اسرار جهان خود را چون کودکی میشمارد که: هنوزم عقل چون طفلان سر بازیچه میدارد که این نارنج گون حقه به بازی کرد حیرانش نظاره میکنم ویحک در این هنگامهء طفلان که مشکین حقه آسوده است و نیلی حقه گردانش (ص 012) شاعر صبحگاهان-خاقانی-حتی در شکایت از روزگار،به بازیهای کودکانه گریز میزند و شب و روز را چون«فرفره»یا«بادفره»ای مینامد که در دست هفت فلک،ملعبه و بازیچهای بیش نیستند: چرخ بازیچهگون چو بازیچه در کف هفت طفل جان شکر است به دو خیط ملون شب و روز در کشاکش به سان باد فره است (ص 56) او گاهگاه از رنجهای دوران کودکی خویش یاد میکند و خویشتن را طفلی میشمارد که زیر سنگ سخت زمانه،پیر گشته است؛و بیجا نیست که در بزرگسالی این اندازه از«کودکی»و«کودکان»سخن میگوید: گرچه همچون زال زر،پیری به طفلی دیدهام چون جهان پیرانه سر،طبع جوان آوردهام (ص 852) و از روزگار مینالد: من دست بر جبین ز سر درد،چون جنین کارد ز عجز روی به دیوار پشت مام (ص 103) و به خویشتن نوید و دلداری میدهد که این جهان،سپنجی است و نباید چون کودکان،به این خاکدان دل بست: این خاکدان دیو تماشاگه دل است طفلی تو تا ربیع تو دانند خاکدان (ص 213) خاقانیا:نه طفلی،از این خاک توده چند مرد آنکه خط نسخ بر این خاکدان کشید (ص 767) و در بیتی دیگر اظهار ناراحتی میکند که حتی دایگانی کم مهر جهت نوزادگان خاطر خویش نمییابد: بهر نوزادگان خاطر خویش بخت را دایگان نمییابم (ص 292) و به خود نهیب میزند که: جان مده در عشق زور و زر که ندهد هیچ طفل لعبت چشتم از برای لعبتی از استخوان (ص 623) و باز هم به ضمیر کودکانه خویش باز مینگرد و در نامهربانی جهان میگوید: کار او و تو چون گه تطهیر کار طفل است و آن حجامش شکرش در دهان نهد و آنگه ببرد پارهای ز اندامش (ص 098) و در همین زمینه آرزوهای دراز را پدید آورنده رنجهای بسیار میشمارد؛همانند کودکانی که به اشتیاق گوشواره درد گوش را پذیرا میشوند: مرد کشد رنج آز از جهت آرزو طفل برد درد گوش از قبل گوشوار (ص 081) از بخشهای جالب توجه در کودکانههای خاقانی،توجه او به تشبیهات خیالی،میان ابزارهای موسیقی و ویژگیهای کودکان است."