چکیده:
تاریخ بیهقی، اگرچه یک اثر تاریخی است، یکی از شاهکارهای ادب منثور فارسی به شمار می رود که پس از حدود هزار سال از تاریخ نگارش آن، هنوز هم خوانندگان بسیاری آن را با لذت و اشتیاق فراوان می خوانند و نویسنده آن را تحسین می کنند، حال آنکه حتی نام بسیاری از کتاب های تاریخی همدوره و همعرض آن را کمتر شنیده-اند. فرض این مقاله درباره چرایی این توفیق است؛ تاریخ بیهقی، اگرچه یک کتاب تاریخی است، از مرحله متون تاریخی عبور کرده و به حوزه متون ادبی و داستانی وارد شده است. روش برگزیده شده برای بررسی این فرض، الگوی کنش گریماس (از نظریه پردازان مشهور روایت و معناشناسی ساختارگرا ) است و نمونه هایی که از کتاب تاریخ بیهقی برای این بررسی انتخاب شده اند، داستان های بوبکر حصیری، افشین و بودلف و خیشخانه است. الگوی کنش شامل دو عامل است: کنشگر، هدف فرستنده، گیرنده، یاری دهنده و بازدارنده. کنشگر، نقش اصلی را دارد و سایر عوامل با توجه به رابطه ای که با کنشگر اصلی دارند، روند داستان را پیش می برند. بررسی متون منتخب بر مبنای مربع معنا شناسی و زنجیره های روایی موجود در داستان و سیر شکل گیری معنا در آنها، مطابقت این متون را با الگوی کنش گریماس - که معیار سنجش متون داستانی است - تایید کرده و فرض مقاله را به اثبات رسانده است.
Tarikh-e-Beihaghi is known not only as a historical work but also as a prose work
in Persian literature. The history of the book goes back to one thousand years ago; however، many people read this book eagerly and appreciate its author. In this study we have investigated the reasons behind such great success. We believe that this work has gone beyond historical base and has achieved a literary standard. To confirm the idea، the story of Boobakr Hasiri، Afshin and Bidolaf story and Khishkhaneh story have been selected for the study based on Grimas mode.
Based on the Semiotic Square، narrative chains and meaning formation process in the story we concluded that these texts are similar to Griemas actantiel Model. This similarity helps us to assure the readers that Tarikh Beihaghi has achieved a literary standard in terms of Griemas actantiel Model used for the study.
خلاصه ماشینی:
"پس از آنکه بو بکر حصیری بر اثر این خطا،برای مجازات در اختیار خواجه قرار میگیرد،هدف دوم وی دستیابی به بخشش خواجه و رفع مجازات از خود و پسرش است: (به تصویر صفحه مراجعه شود) با توجه به آنچه گفته شد،الگوی کنشگران بو بکر حصیری بعد از دستگیری به شکل زیر است: (به تصویر صفحه مراجعه شود) در مرحلۀ دوم بو بکر،با خود قرارداد میبندد که از مجازات خواجه نجات یابد و خواستار انجام این کنش است(خواستن)و برای جلوگیری از آبروریزی خود و پسرش این کنش برایش لازم است(بایستن)اما به تنهایی توانایی انجام این کنش را ندارد و فقط با کمک سلطان و بو نصر مشکات است که میتواند به هدف برسد(توانستن و دانستن)ضمن اینکه درایت و دوراندیشی خواجه احمد نیز در اجرای خواست سلطان، وی را در رسیدن به این هدف یاری میدهد و همانطور که در سیر داستان میبینیم این توانش باعث تحقق کنش موردنظر میشود و بو بکر به خواسته خود میرسد.
الگوی کنش این داستان برمبنای زیر است: (به تصویر صفحه مراجعه شود) (به تصویر صفحه مراجعه شود) نوشگتین: همانگونه که ذکر شد این کنشگر دارای دو کارکرد مخالف است،از یک سو خادم خاص سلطان است و از دیگر سو برای مسعود جاسوسی میکند: (به تصویر صفحه مراجعه شود) بررسی متون از طریق مربع معناشناسی: همانگونه که گفته شد،گریماس در بحث ژرفساخت متن،مربع معناشناسی را مطرح میکند که جایگاه مفاهیم انتزاعی و بنیادی روایت است،وی نیز مانند همۀ متفکرین ساختارگرا درک تقابلهای دوگانۀ موجود در متن را مقدمه فهم ساختار بنیادی دلالت(معنا)میداند،همانطور که منش و طبیعت انسان براساس تقابلهای دوگانهای چون سیاه،سفید-روز،شب-خوب،بد و..."