چکیده:
اسکندر شخصیتی تاریخی است که زندگی و کشور گشایی های او، در شاهنامه فردوسی و منظومه های شرفنامه و اقبالنامه نظامی دستاویزی شده است برای نقل روایت. روایت های جهان بی شمارند اما علی رغم گوناگونی شکل های روایت، هر متن روایی نیاز به واسطه ای دارد که آن را روایت کند. این واسطه راوی است و دیدگاه و شیوه های روایتگری او یکی از مهم ترین عواملی است که باعث تمایز شکل های گوناگون روایت می شود. در این نوشته، روایت های فردوسی و نظامی از داستان اسکندر، از نظر شیوه های روایتگری مورد بررسی قرار می گیرد. به این منظور، ابتدا ضمن تعریفی از روایت، به تفاوت های روایت داستانی و تاریخ روایی اشاره می شود. سپس دو متن از نظر تفاوت های راوی در دیدگاهی که انتخاب کرده اند و شیوه هایی که برای واقع نمایی داستان از آنها بهره جسته اند، مورد بررسی قرار می گیرد و نهایتا بر اساس چگونگی استفاده از گفت و گوها، توصیف ها، شیوه های انتقال در هر داستان و نیز مطابقت هر متن با قواعد ژانر، میزان توفیق راویان این روایت ها در واقع نمایی داستان سنجیده می شود.
خلاصه ماشینی:
این دست رویدادهای مشترک، در جزییات و ترتیب حوادث نیز اختلافهای زیادی دارند اما راوی و شیوههایی که برای روایت برمیگزیند، مهمترین عامل تفاوت روایتهایی است که مثل دو روایت مورد نظر ما، داستان واحدی را بازنمایی میکند.
ژنت این تفاوت را چنین توضیح میدهد: «داستان تسلسلی است که رویدادها عملا در آن اتفاق میافتد و میتوان آن را از متن استنباط کرد و روایت، همان عمل روایت کردن است» (ایگلتون، 1383: 145) و راوی صدا یا عنصری است که با گزینش و ایجاد نظم و همنشینی در طرح و منطق روایت، داستان (نظم نهایی رخدادها در جهان بیرون متن) را روایت میکند و «نقش مهمی در شرح و بسط غیر مستقیم حکایت ایفا میکند؛ زیرا ترتیب ارائة بخشهای مختلف موضوع به خصوصیت روایت برمیگردد» (یاکوبسن، 1385: 309 ).
در روایت نظامی، ابیاتی که تحت عنوان ساقینامه و پند و اندرز آمدهاند، نمونة بارز این دید کلی هستند و هویت راوی، نویسندهای را نشان میدهد که پیش از روایت هر قسمت از داستان، دیدی کلی نسبت به تمام رویدادها دارد و از سیر حوادث پیشاپیش آگاه است و حتی آنها را ارزشگذاری میکند.
در هر دو روایت، از گفتوگو، بیشتر برای بیان نگرش و یا کنش اشخاص داستان استفاده شده است؛ اما گفتوگوها در روایت نظامی، بدون اینکه حاوی اطلاعات جدیدی باشند، بسیار طولانیتر ازشاهنامه هستند؛ به عنوان مثال: گفتههای اسکندر در هنگام مرگ، در شاهنامه تنها در سه بیت روایت شده؛ 7 در حالی که راوی اقبالنامه، همین مضمون را، بدون هیچ اطلاعات تازهای، در67 بیت روایت کرده است.