چکیده:
سپهری هر چه در کشف و شهود خود پیش می رود، طبیعت برای وی عظیم تر و بزرگتر می گردد چنانچه منظومه های پایانی وی پر است از تصویر های تازه، گرایش، ستایش، احترام و پر شدن از طبیعت.اما در شعرهای دوره اول، طبیعت بکلی غایب است. شاعری که بعدها می گوید " صدای پر بلدرچین را،رنگ های شکم هوبره را، اثر پای بز کوهی" را می شناسد و خوب می داند "ریواس کجا می روید، کبک کی می خواند، باز کی می میرد" در سراسر مجموعه خوابها حتی از یک پرنده یا گیاه نام نمی برد. تنها پرنده ای که در این مجموعه است "مرغ افسانه" و تنها گیاه گل نیلوفر است که آن هم گیاه واقعی نیست. او پله های عرفان را با گذر از طبیعت طی می کند. خدای او لای شب بوها است پای آن کاج بلند، روی آکاهی آب، روی قانون گیاه. از اینرو هر چه مراحل بالاتری از عرفان را طی می کند، قداست طبیعت برای او بیشتر می گردد. تا جایی که طبیعت برای او آیه ای می گردد از پروردگار.
خلاصه ماشینی:
"کلید واژه : 1-سهراب سپهری 2- طبیعت 3- هشت کتاب 4-صدای پای آب 5 – مسافر 6-عرفان 7-خدا پرسش های اساسی طبیعت از دیر باز مورد توجه طبع زیبا دوست ایرانیان بوده است.
(منصوری، 1383) تحول فکری سهراب دوره اول این دوره شامل دفتر های مرگ رنگ و زندگی خوابها می باشد.
طبیعت گرایی در این دفتر جایی ندارد و اگر به عنصری طبیعی اشاره شده است برای استفاده از جنبه های ناخوشایند آن است.
info اسپیوزاست که هر موجودی جلوهای از حالات واجبالوجود و مظهر تجلی ذات حق است، حتی شاعر گاهی به صراحت تلفیق مذاهب را در مفاهیم شاعرانة خود بیان می کند که: قرآن بالای سرم / بالش من انجیل / بستر من تورات / زیر پوشم اوستا و بودایی در نیلوفر آب که در زیر رگبار نور و روشنی پاک و تعمید یافته به مذهب یگانگی دست مییابند و خدای همة عارفان و رندان جهان از آن سر بر میکشد، خدایی که دیگر به هیچ فرقهای بستگی و پیوستگی ندارد بلکه کلیت هستی را به خود میداند و در سراسر هشت کتاب که از پشت تکلیم به «طور» میعاد میماند جهان را به مکالمه می گیرد ...
او به دنبال نور در طبیعت جستجو می کند، از آن درس می گیرد و به دیگران نیز این راه را توصیه می کند.
سهراب آرامشی را که یآفته است برای تمام مردم خواستار است و با زبان شعر آرمانشهر خود را توصیف می کند و دیگران را نیز تشویق به تماشا و توجه به طبیعت می کند."