چکیده:
واژه «الگو» امروزه کاربرد وسیعی در زبان فارسی داشته و حوزههای مختلف علوم هریک به فراخور حال و نیاز، تعابیر و تعاریف خود را از الگو دارند. معنای عمومی و عامیانه آن برابر و مترادف با کلماتی چون «نمونه»، «سرمشق» و «مدل» بوده اما واقعیت این است که هم معنای الگو و هم معنای واژگان و مفاهیم مترادف با آن در ادبیات رشتههای مختلف علوم روز بسیار عمیقتر و دقیقتر از معنای عمومی آن است. توجه به مفهوم الگو و مفاهیم مرتبط با آن به این خاطر است که دغدغه ایجاد کیفیت مطلوب در فضای معماری به عنوان یکی از اصلیترین اهداف معماران و پژوهشگران این عرصه، توجه آنان را به مفاهیم و شیوههایی جلب کرده که اصل آنها با اتکا بر تجربیات بشری و تسلسل هویتی دستاورد های انسان با نسلهای پیشین و پیشدانسته های انسان بنیان نهاده شده است. لذا پژوهش حاضر در پی آن است مفهوم الگو را در مقایسه با مفاهیم مرتبط با آن، که گاه دارای مشابهت و همپوشانی نیز است مورد مطالعه قرار داده و نقش متمایز آن را نسبت به دیگر مفاهیم مطروحه در حوزه معماری مشخص سازد. اگرچه میان الگو و برخی دیگر از مفاهیم و تعابیر در فضای معماری تشابهات شکلی و محتوایی به چشم میخورد، لیکن تنها الگو است که میتواند با پرهیز از تقلید یا تکرار کار گذشتگان، تجربیات آنان را در قالب آثار متنوع معماری نمایان سازد. دیگر مفاهیم از این دست یا به بازتولید محصولات گذشته پرداخته، یا اصولا قابلیت تولید فضا را ندارند. نمود برخی مفاهیم مشابه نیز در حوزههای فرامادی است و نه در فضای معماری. در این فرایند ابتدا تعابیری که از مفاهیم مرتبط به صورت کلی و به خصوص در حوزه معماری وجود دارد، مورد بررسی قرار گرفته و سپس ارتباط آنها با مفهوم الگو مورد کنکاش و مداقه قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
*این مقاله برگرفته از رساله دکتری نگارنده اول تحت عنوان" معنا، الگو و مطلوبیت در فضای معماری" در دانشگاه تهران است که راهنمایی آقان دکتر سید امیر منصوری و دکتر احمد علی فرزین در حال تدوین است.
فرایند تحقیق بدین گونه است که ابتدا تعابیری که از مفاهیم مرتبط به صورت کلی و به خصوص در حوزهی معماری وجود دارد، مورد تحلیل بررسی قرار گرفته و سپس ارتباط آنها با مفهوم الگو که مبتنی بر دیگر پژوهشهای انجام یافته است و در اینجا به صورت پیش فرض بیان میگردد، به روش قیاس، مورد کنکاش و مداقه قرار میگیرد.
اما در حوزة آموزش معماری اسکیما یا طرح واره به بینش اولیهای گفته میشود که یک طراح نسبت به موضوع کار خود دارد که از آن تحت عنوان هندسهی ذهنی نیز یاد شده است [نقرهکار، مظفر و نقرهکار، 1389: 137] این تعریف نیز بر مفاهیم کلی موجود در ذهن معمار و نظم میان دانستههای او نسبت به موضوعات کار دلالت دارد و نه بر نظمی موجود در میان عناصر محیط کالبدی.
الگوهای کلیتر و جامعتر منجر به بروز و ظهور اشتراکاتی در کلیات و ساختار پدیدههای عینی یا به طور اخص طرحهای معماری میگردد در حالی که هر قدر مقیاس عمل الگو جزئیتر و خردتر باشد، اشتراکات حاصل در پدیدههای مرتبط نیز در اجزای آنها قابل مشاهده خواهند بود (این صفت میتواند خود معیاری برای دسته بندی و گونه شناسی الگوها قلمداد گردد).