چکیده:
در متون جامعه شناسی غالبا از بی تفاوتی سیاسی به عنوان پدیده ای آسیب شناختی، مانعی در راه مشارکت سیاسی و از عوارض شهرنشینی در عصر مدرن یاد میشود. بی تفاوتی حالتی از نبود احساس درونی و عاطفه ، عدم علاقه و درگیری هیجانی نسبت به محیط خود است. پژوهش حاضر به بررسی علل بی تفاوتی سیاسی براساس نظزیه هومنز، در دانشگاه اصفهان و اولویت بندی آنها با استفاده از تکنیکAHP گروهی پرداختهاست. نتایج حاصل از رتبه بندی نظرهای خبرگان، نشان داد که معیار آگاهی سیاسی و زیر معیار مغایرت منافع شخصی با هزینه مشارکت، بیشترین تاثیر را در بی تفاوتی سیاسی دارد.
خلاصه ماشینی:
"با آنکه تعاریف بالا هر کدام خواسته اند وجه خاصی از مشارکت سیاسی را برجسته کنند، ولی با اندکی تامل در تعاریف فوق متوجه می شویم که همۀ آنها بر ویژگی هایی کم و بیش یکسان تاکید می کنند: اول اینکه همۀ تعاریف فوق کنشگران سیاسی را شهروند به حساب می آوردند و نه سیاستمدار یا فرمانبردار؛ دوم اینکه مشارکت سیاسی به عنوان نوعی عمل شناخته می شود؛ به این ترتیب کنجکاوی در ارتباط با مسائل سیاسی؛ مثلا پیگیری اخبار هرروزۀ کشور یا جهان مشارکت سیاسی به حساب نمی آید؛ ثانیا عمل شهروندان باید جنبۀ ارادی داشته باشد؛ به این معنی که آن دسته از اعمال شهرواندان که به الزام قانون صورت میگیرد، مشارکت سیاسی نیست؛ و در نهایت اینکه مشارکت سیاسی در ارتباط با سیاست و حکومت در معنای کلی کلمه؛ یعنی «نظام سیاسی» صورت می گیرد و به این ترتیب به اشکال خاصی نظیر تصمیم گیری های پارلمانی و کلیه اشکال مشارکتی که اطلاعات یا افراد خاصی را وارد نظام سیاسی می کنند، محدود نمی شود؛ و نیز به سطوح خاصی(نظیر انتخابات ملی، یا ارتباط چهره به چهره با کارمندان رسمی) محدود نمی شود.
0186 نتایج مشارکت 17 همان گونه که در این جدول مشاهده می شود، زیر معیار مغایرت منافع شخصی با هزینه مشارکت با بیشترین وزن، مهمترین عامل در عدم مشارکت سیاسی انتخاب شده است و به همین ترتیب، فرهنگ سیاسی، میزان تحصیلات و سایر زیر معیار ها."