چکیده:
تفسیر عرفانی مبتنی بر بینش خاص عارفان از جهان هستی است. تاثیر مبانی، همیشه در شیوه برخورد با قرآن کریم تاثیرگذار بوده است. برخی محققان مبانی تفسیر را به دو دسته کلی مبانی صدوری و مبانی دلالی تقسیم کرده اند. مبانی صدوری به مبانی ای گفته می شود که صدور قرآن موجود را به تمام و کمال از ناحیه ذات مقدس حق تعالی به اثبات می رساند. رد هر یک از این مبانی یا پیش فرض ها، چهره تفسیر قرآن را تغییر می دهد. مبانی دلالی به مبانی گفته می شود که فرایند فهم مراد خداوند را از متن سامان می دهد. امروزه با توسعه و تعمیق مسائل علم زبان شناسی، ضرورت سامان بخشی به مبانی زبان شناختی و دلالی قرآن بیش از پیش آشکار می شود. در این مبحث، به بیان مهم ترین مبانی دلالی می پردازیم که جهت دهنده آن ها در تفسیر امام خمینی (س) است؛ هرچند که این موارد به صراحت توسط ایشان به عنوان مبانی معرفی نشده اند، اما علائم و شواهد روشنی بر مبنا بودن و اثرگذار بودن در آثار تفسیری ایشان وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
"4 امام خمینی عدم استفادۀ اخلاقی،ایمانی و عرفانی را یکی از موانع و حجابهای فهم قرآن دانسته و در این زمینه معتقدند که یکی دیگر از حجب که مانع از استفاده از این صحیفۀ نورانیه است،اعتقاد به آن است که جز آنچه مفسران نوشته یا فهمیدهاند،کسی حق استفاده از قرآن را ندارد و تفکر و تدبر در آیات شریفه را به تفسیر به رأی-که ممنوع است-اشتباه نمودهاند و به واسطۀ این عقیدۀ باطل،قرآن کریم را از استفاده عاری نموده و آن را به کلی مهجور نمودهاند،در صورتی که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد؛مثلا اگر کسی در کیفیت مذاکرات حضرت موسی(ع)با خضر و کیفیت معاشرت آنها و شرح حال حضرت موسی(ع)با آن عظمت مقام نبوت،برای به دست آوردن علم و کیفیت جواب خضر و عذرخواهیهای حضرت موسی،دقت کند،بزرگی مقام متعلم و آداب سلوک متعلم با معلم را استفاده میکند،و این امر ارتباطی به تفسیر ندارد تا تفسیر به رأی باشد و بسیاری از استفادات قرآن از این قبیل است(امام خمینی،1373:199).
از برخی سخنان امام خمینی نیز چنین برمیآید که چنین سطحی از گفتگو،یکی از سطوح زبانی برای انتقال است و رابطۀ میان متکلم و مخاطب،اختصاصی و رمزی است؛چنانکه ایشان درخصوص فواتح سور(حروف مقطمعه)چنین بیان میفرمایند که در حروف مقطعه اوائل سور اختلاف شدید است و آنچه بیشتر موافق اعتبار است،آن است که از قبیل رمز بین محب و محبوب است و کسی را از علم آن بهرهای نیست و چیزهایی را که بعضی مفسران به حسب حدس و تخمین خود ذکر کردهاند اغلب حدسهایی بیمأخذ است و هیچ بعید نیست اموری باشد که فهم آن از حوصلۀ بشر خارج است و خدای تعالی آن را تنها به عدهای خاص اختصاص داده باشد؛ چنانکه وجود«متشابه»برای همه نیست بلکه آنها تأویل آن را میدانند(ر ک:امام خمینی،1376: 351)."