چکیده:
این مقاله در پی آن است که اولا، بر ضرورت گسترش مطالعات روششناسی
و معرفتشناسی تاریخی در ایران تأکید کند و ثانیا، با نقد یکی از تعریفهایی که اخیرا
درباره علم تاریخ صورت گرفته، توجه اندیشوران را به بحثها و گفت و گوهای
انتقادی سوق دهد تا با نقد بسیاری از سنتهای رایج در امر آموزش و پژوهش تاریخ
در ایران، زمینه تغییر نگرشها و روشها در این حوزه بیش از پیش فراهم آید. از
این رو، نگارنده پس از شرح اجمالی برخی از عناصر و مؤلفههای اصلی هویت دهنده
علم تاریخ و بیان کاستیها و نارسائیهای تعریف ارائه شده در کتاب «اسلام و ایران؛
بررسی تاریخی»، تعریفی دیگر از این علم ارائه کرده است.
خلاصه ماشینی:
"در این تعریف کوشیدهایم تا مؤلفهها و متغیرهای مهم شکل دهنده علم تاریخ را بازتاب دهیم؛ از حوزه و قلمرو دانش تاریخ و موضوع ان سخن بگوییم؛ از تأثیرپذیری علم تاریخ از وضعیت حال (حال به مفهوم عام، نه الزاما وضعیت کنونی) گفت و گو کنیم؛ از روشهای تاریخنگاری و رهیافتهای مورخان به پدیدههای تاریخی سخن به میان آوریم؛ بر گزینش در تاریخ و ابعاد و تبعات آن تأکید کنیم؛ تفسیر و تحلیل را در علم تاریخ برجسته سازیم؛ شناخت و معرفت نسبت به گذشته را در مرکز ثقل تعریف قرار دهیم و این همه را به تواناییها، قابلیتها و هنرمندیهای مورخان منوط سازیم که با توجه به ظرفیتهای خود و میزان استفاده از دستآوردهای نظری علوم دیگر و نیز با ایجاد فاصله معرفتی از رخدادهای مورد مطالعه و سرانجام با روشها و بینشهای خود به امر تاریخنگاری اهتمام میورزند و با این اقدام راه را برای عصرها و نسلهای بعد باز میگذارند، زیرا به دلیل وابستگی این علم به مورخان و با توجه به آنچه در باب تقدم تفسیر بر واقعه، مقوله زبان و پیشداوریها و مانند آنها برشمردیم، هیچ گاه نمیتوان به حقیقت عریان یا تمام واقعیت دست یافت و تاریخ نهایی رخدادها را نگاشت."