چکیده:
رویکرد روایت شناسیدرقالبتحلیل ساختاری متون به ما امکان میدهد تا از طریق بررسی فرم یک اثر ادبی به نظام معنایی فراسوی آن دست یابیم. همچنین از گذر بررسی ساختار و عناصر شکل دهندة روایتها، در آثاری که حاوی قصهها و روایتهای گوناگونی از یک ژانر ادبی مانند حماسه هستند دریابیم که اصولی واحد، مشابه و تکرار شونده وجود دارد که در میان داستانها و روایتهای موجود در یک اثر ادبی مشابهت ایجاد میکند. بر این اساس «داستان فرود» از شاهنامة فردوسی را برگزیدیم تا با رویکردی روایت شناسانه مورد بررسی و بازکاوی قرار دهیم و نقش فردوسی را در مقام راوی- نویسندة تلویحی در این روایت روشن کنیم. بررسی داستان نشان میدهد که عنصر دگردیسی و استحالة شخصیّت در روند روایت و شکلگیری پی رفتها تاثیر نهاده است و طوس که در پی رفت نخستین داستان، نقش قهرمان را بر عهده دارد، در پی رفت دوم با گونهای دگردیسی کرداری به قهرمان دروغین یا ضدّ قهرمان بدل میشود و کارکرد و نقش ویژة دیگری مییابد. همچنین در پایان این بررسی میتوان بهرام را بر بنیاد کارکردهای مثبت وی به عنوان قهرمان برتر در داستان معرفی کرد. وجود هفت کارکرد متفاوت از الگوی روایی پراپ در داستان مورد نظر از تفاوت نوع روایتگری فردوسی در شاهنامه در مقایسه با روایتگری در داستانهای عامیانه حکایت میکند و میتواند به عنوان یکی از ضعفهای این الگوی روایی در تحلیل متون روایی مبنی بر وجود الگویی ثابت برای همة روایتها باشد.
The application of narrative approach to the study of structural analysis of texts enables us to achieve the semantic beyond its form. In this study the researchers studied structure and elements of the narrative in variety of stories such as epic and mysticism which can indicate one common and basic structure underling them.
In this regard the researchers chose "Forood story" from the Shahnameh of Ferdowsi and studied it through the morphological trend and they pointed out the role of Ferdowsi as a massive narrator in this story. In addition to the analysis of motional organism and sequence of story events، they introduced group of heroes specially the protagonists on the basis of dialogue between characters، and recognized villain or a hero who become an anti-hero. In Forood story such function has been reviewed.
خلاصه ماشینی:
"اگرچه حرکات فرود کودکانهای از فرود در هنگامۀ نبرد سر میزند و میخواهد با رشادت خود نزد«بانون دربار»جاه و مقامی کسب کند،خواننده را به تأمل وامیدارد که آیا میتوان فرود را دارای منشهای پهلوانی دانست یا خیر؟ پس از مرگ فرود،فردوسی بار دیگر،همچون بسیاری از داستانها از روزگار شکوه میکند و مرگ فرود را حاصل بازیگریهای زمانه میداند: به بازیگری ماند این چرخ مست#که بازی برآرد به هفتاد دست زمانی به خنجر،زمانی به تیغ#زمانی به باد و زمانی به تیغ زمانی به دست یکی ناسزا#زمانی خود از درد و سختی رها زمانی دهد تخت و تاج و کلاه#زمانی غم و رنج و خواری و چاه همی خورد باید کسی را که هست#منم تنگدل تا شدم تنگدست اگر خود نزادی خردمند مرد#ندیدی ز گیتی چنین گرم و سرد بباید به کوری و ناکام زیست#برین زندگانی بباید گریست سرانجام خاک است بالین اوی#دریغ آن دل و رای و آیین اوی (فردوسی،ص 880/328-887) او یکبار دیگر نیز از کوتاهی عمر و بیوفایی دنیا سخن میگوید و آن هنگامی است که فرود،ریونیز و زرسپ در دخمۀ شاهانه دفن میشوند: چنین است هرچند مانیم دیر#نه پیل سرافراز ماند نه شیر دل سنگ و سندان بترسد ز مرگ#رهایی نیابد از او بار و مرگ (همان،931/329-932) با توجه به سخنان راوی،طوس منفورترین شخصیت حاضر در داستان است.
در روند داستان،دلاوریها و حرکات بهرام به گونهای مثبت و نیکو توسط راوی بازگو میشود و پس از مرگ وی نیز، فردوسی در بزرگداشت وی چنین میگوید: عنان بزرگی هر آن کو بجست#نخستین بباید به خون دست شست اگر خود کشد گر کشندش به درد#به گرد جهان تا توانی مگرد (فردوسی،ص 160/348) 4-بازیابی پیرفت (Seguence) و توالی رویدادهای داستان مطابق تعریفی که پراپ از روایت ارائه میدهد،شروع هر قصه یا داستان با گونهای آرامش و تعادل اولیه همراه است."