خلاصه ماشینی:
"اما اکنون، چرا ما معمولا فکر نمیکنیم که باید میان اعتقادات و نظام شهری و معماری مناسبت و تناسبی وجود داشته باشد؟ در عصر جدید خانهسازی علیرغم تصوری که داریم به دنبال آسایش بیشتر نیست، بلکه در حیطهی محاسبات تکنیک قرار گرفته و ما دیگر برای خود خانه نمیسازیم.
در این بریدگی اماکنی که در گذشته تقدسی داشته و هنوز بقایایشان باقی مانده است، صرفا مورد تماشای جهانگردان قرار میگیرد، شعرهای شاعری چون بودلر هم که ملال شهر پاریس را تذکر میدهد، معنابخش مکانها و اشیا آزاد شده از عالم مدرن میشود، و ساخت بهترین اماکن عبادی هم که حتی لوکوربوزیه در آخرین ساعات عمر خود آرزوی آن را کرده بود، در جهت قوام بخشیدن به عالم کنونی قرار میگیرد.
باید توجه داشت که بقایای شهرهای دینی، اماکنی چون میدان نقش جهان اصفهان و دیگر چیزهای باقیمانده در بغداد، دمشق و قاهره هنوز وجود دارد و مردم آن شهرها نیز مسلمانند، اما چرا این شهرها یا آن قسمت قدیمی شهرها اسلامی نیستند؟ مسئله مهمتر آن است که، ما شهر اسلامی را میتوانیم بشناسیم و تشخیص دهیم که در بحبوحه ی روابط عالم کنونی همهچیز، حتی شهر، خانه و بناها تبدیل به کالا شده اند و لذا مکان به دینی و غیردینی تقسیم نمیشود؛ بلکه هرچیز بهایی دارد که مرغوبیت آن را مشخص میکند.
در این میان باید توجه داشت که اگر چه افلاطون هم به سست شدن تعلق دینی در شهرها توجه کرده است؛ اما برخلاف ابنخلدون که نظام، اخلاق و رسوم شهرنشینی را مایهی سستی اعتقادات دینی میداند، افلاطون تمام انحای انحطاط را تنها ناشی از انحطاط تفکر میداند."