چکیده:
شماری از مستشرقان که مجموعه معارف قرآن را برتر از فکر و اندیشه بشری دیده اند، برای فرار از اعتراف به نزول وحی بر پیامبر اسلام(ص) احتمال یا شبهه «اقتباس قرآن از کتب آسمانی پیشین به ویژه تورات» را مطرح نموده و برای اثبات مدعای خویش به دلایل و شواهد متعددی استناد کرده اند. این نوشتار درصدد بیان و تشریح این شبهه و پاسخ آن است، بنابراین، ابتدا نظرات برخی از مطرح کنندگان شبهه هم چون: مونتگمری وات؛ برنارد لوئیس؛ لوت؛ ریچارد بل و یوسف حداد را مطرح کرده و سپس در جواب این شبهه، ده پاسخ را ارایه می نماید. این مقاله اثبات نموده است که هیچ کدام از دلایل مدعیان شبهه نمی تواند ادعای آنان را ثابت نماید.
خلاصه ماشینی:
"وی چنین ادامه میدهد که: تعریف مورد پسند فرهنگنویسان [مسلمان] که «رقیم» را یک سنگنوشته یا لوح میدانند نامناسب است، زیرا سنگنوشته نه جزئی از خود معجزه، بلکه صرفا یادبودی بود که امپراطور تئودوسیوس دوم نصب کرد، بنابراین حتی اگر به معنای لوح باشد نیز برای نخستین مستمعان قرآن معنایی نداشته است.
3ـ ادعای مؤلف مقاله آن است که تعریف مورد پسند فرهنگ نویسان [مسلمان] که رقیم را یک سنگنوشته یا لوح میدانند نامناسب است، [زیرا] سنگنوشته نه جزیی از خود معجزه بلکه صرفا یادبودی بود که امپراطور تئودوسیوس دوم (Teodosius II) آن را نصب کرده است، بنابراین حتی اگر به معنای لوح باشد نیز برای نخستین مستمعان قرآن معنایی نداشته است.
بنابراین تئوری نویسنده براساس قوانین تصحیح نسخ خطی در مورد مراحل تصحیف «الرقود» و این ادعای ایشان که سرانجام چون الرقیم [در عبارت «اصحاب الکهف الرقیم»] هیچ اتصال معنایی درستی با عبارت قبل خود نداشت، لذا تصحیح نسخه انجام گرفت و حرف ربط واو برای اصلاح عبارت افزوده شد و عبارت به صورت «اصحاب الکهف والرقیم» در آمد، هنگامی صحیح است که مؤلف پیش فرض در نظر گرفته خود را بر قرآن تحمیل کند و بر اساس آن به قضاوت بنشیند."