چکیده:
نزدیک به دو دهه از رواج جدی نظریه ادبی در ایران می گذرد. در این مدت چندین بار این پرسش مطرح شده است که آیا نظریه ادبی برای ادبیات فارسی مفید بوده است؟ آیا کاربران این نظریات توانسته اند آن ها را بومی کنند و به صورتی طبیعی با ادبیات ما پیوند دهند؟ این پرسش ها همچنان مطرح هستند. این امر نشان از آن دارد که نظریه ادبی نتوانسته است به اهداف خود دست یابد. پیش از هر چیز باید میان طرح نظریه ادبی در غرب و در ایران تفاوت گذاشت چرا که نحوه برخورد ما با این نظریات، متفاوت است با نحوه برخورد غرب که در واقع صاحب نظر هستند. برای یک غربی تفاوت چندانی میان آموزش ادبیات و آموزش نظریه ادبی وجود ندارد. از آنجا که این نظریات از یک سو ریشه در متون ادبی خود آن ها دارد و از سوی دیگر زاده تحولات علمی و فلسفی جوامع آن هاست بنابراین کسی که می خواهد در آنجا در حوزه ادبیات فعالیت کند به صورتی طبیعی با این گونه نظریات آشنا می شود و شاید با اندکی اغراق بتوان گفت در آن ها نفس می کشد. اما درست به سبب نبود این دو علت در ایران و بنابراین وارداتی بودن نظریه، کاربر ادبیات نظریه ادبی را به چشمی بیگانه می نگرد. از آشنایی تا بیگانگی فاصله ای است که توسط اشتباهات پر می شود. بنابراین نحوه برخورد با این موجود بیگانه دشواری ها و ظرافت های زیادی می طلبد
خلاصه ماشینی:
نقد مقاله: صورتگرایی و تاریخ جهانگشای جوینی مصطفی جلیلی تقویان دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهد نزدیک به دو دهه از رواج جدی نظریة ادبی در ایران میگذرد.
2. نویسندۀ مقاله دربارۀ اصطلاح «فرم» نکاتی را بهدرستی مطرح کرده؛ ازجمله اینکه ازنظر صورتگرایان، محتوا انگیزهای برای اجرای فرم است؛ اما تطبیق فرم با مفهوم لفظ در این مقاله پرسشبرانگیز است!
نویسنده مینویسد: «در میان انواع نثر فارسی که براساس صورت طبقهبندی شده، نثر فنی هم ازلحاظ فرم و صورت- یا به بیان قدما ازحیث لفظ- و هم ازحیث اغراض و معانی به شعر بسیار نزدیک است.
آیا میتوان گفت مفهوم فرم درنظر صورتگرایان مطابق مفهوم لفظ درنظر بلاغیان مسلمان است؟ برای پاسخ به این پرسش باید معنای لفظ درنظر قدمای بلاغی روشن شود.
ازنظر وجودی، نظریة نظم به وحدت میان لفظ و معنا دست مییابد و از این نظر، با نگرش صورتگرایی دربارة فرم و محتوا- که پیشتر نقل شد- قابل مقایسه است.
دوماینکه این پرسش را میتوان مطرح کرد که آیا جرجانی بهراستی توانسته است خود را از دیدگاه افلاطونی به معنا رهایی بخشد.
نویسندة مقالۀ «ادبیت تاریخ جهانگشا» باید در مطابقت اصطلاح لفظ و فرم بیشتر احتیاط میکرد و دستکم از وجود اصطلاحی مانند نظم که ازلحاظ وحدت لفظ و معنا، به اصطلاح «فرم» نزد صورتگرایان بسیار نزدیک است یاد میکرد.
البته، نشان دادن استعاره و تضاد و دیگر صنایع در شعر بخشی از وظیفة منتقد صورتگراست؛ اما فرم معنای دیگری نیز دارد و آن، نگریستن به کلیت متن و دریافت ارتباط میان صنایع و تمهیدات بهکاررفته در متن است.