چکیده:
ماندلباوم تجربه های اخلاقی را عمدتا از سنخ حکم می داند و بـه همـین دلیل ، بحث خود را بر احکام اخلاقی متمرکز می کند. در ایـن مقالـه ، بـه تبیین ماندلباوم از احکام اخلاقی مسـتقیم می پـردازیم ؛ احکـامی کـه در نتیجه مواجهه مستقیم عامل با موقعیت صـادر می شـوند. ابتـدا بـا بیـان مقدمه ای دربارٔه ماندلباوم و کتاب پدیدارشناسی تجربه اخلاقی، مختصـرا به خطوط کلی دیدگاه او نظر می کنیم . در بخش اول به تبیین مانـدلباوم از انواع احکام اخلاقی و رابطه این احکام با یکدیگر و منحصرا به تحلیل مفهومی احکام اخلاقی مستقیم خواهیم پرداخت . در بخـش دوم شـروط پدیدارشناختی عمل اخلاقی را از دیدگاه ماندلباوم صورت بندی می کنـیم و در بخش سوم و پایانی هم به مهم ترین جنبه نظریه اخلاقی مانـدلباوم یعنی تناسب میان عمل و موقعیت به عنوان مبنای فرمان و الزام اخلاقی و وجه مشترک همه تجربه های اخلاقی اشاره خواهیم کرد.
خلاصه ماشینی:
p ,١٩٥٥ ,Mandelbaum) به زعم او احکام اخلاقی به سه نوع احکام مستقیم (direct moral judgments)، احکـام دور (removed moral judgment) و احکام ناظر به ارزش اخلاقی judgment of moral) (worth تقسیم می شوند که ماندلباوم هر فصل را به بررسـی یکـی از ایـن سـه نـوع حکـم اختصاص داده است ؛ در این سه فصل ، با مهم ترین جنبۀ اندیشـۀ مانـدلباوم و وجـه مشـترک همۀ احکام اخلاقی آشنا می شویم ؛ وی می نویسد: «همــۀ احکــام اخلاقــی در درک مــا از تناســب یــا عــدم تناســب fittingness or) (unfittingness ریشه دارند که میـان پاسـخ های عامـل و فرمان هـای احساس شـدٔە felt) (demands موجود در موقعیت برقرار می شوند».
(١) احکام مستقیم ناظر به درسـتی و نادرسـتی اخلاقـی direct judgments of moral) (rightness and wrongness: این احکام از سوی عامل و در نتیجۀ مواجهـۀ مسـتقیم او با موقعیت اخلاقی صادر می شوند؛ موقعیتی که دربردارندٔە حداقل دو گزینه اسـت و عامـل ناگزیر است میان آنچه اخلاقا خوب یا درست به نظر می رسد و آنچه اخلاقا بد یا نادرسـت است دست به انتخاب بزند و در مورد آن حکم صادر کند.
(٢) احکام دور ناظر بـه درسـتی و نادرسـتی اخلاقـی removed judgments of moral) (rightness and wrongness of an action: در این نوع از احکام اخلاقی ، خود عامل به نحو بالفعل با موقعیت اخلاقی درگیر نیست ، بلکه ناظر درگیری عامل دیگری بـا موقعیـت اخلاقی است یا خود را در موقعیتی اخلاقی در گذشته به یاد می آورد و دربـارٔە درسـتی یـا نادرستی عمل گذشتۀ خود یا عمل شخص دیگر حکم می دهد؛ یعنی ناظر حکم می کند که آن عامل اخلاقی یا خودش در گذشته باید آن عملی را که احساس کرده اخلاقا خـوب یـا درست است ، انجام دهد و از آن عملی که برای او اخلاقا بد یـا نادرسـت بـه نظـر رسـیده است ، اجتناب کند.