چکیده:
واکاوی نقش آسیبهای هنجاری برای پدیدههای فردی و اجتماعی مختلف، کاوشی برای شناسایی پیامدهای این آسیبهاست. با شناسایی پیامدهای زیانبار آسیبهای هنجاری انگیزه برای استفاده از راهبردهای مدیریت این آسیبها بهوجود خواهد آمد. این پژوهش با هدف تعیین رابطه آسیبهای هنجاری (تعارض هنجاری، بیگانگی و بیهنجاری) با احساس انزوای کاری با توجه به نقش سرمایه روانشناختی اجرا شد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی پیمایشی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل کارکنان یک سازمان خصوصی در شهر تهران است که از بین ایشان 256 نفر به شیوهی نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تعارض هنجاری، پرسشنامه بیگانگی، پرسشنامه بیهنجاری، پرسشنامه احساس انزوای کاری و پرسشنامه سرمایه روانشناختی بود. دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدلسازی معادلات ساختاری (SEM) تحلیل شد. نتایج نشان داد بین انزوای کاری با سرمایه روانشناختی رابطه منفی و معنادار (01/ 0 >p ) ، اما بین انزوای کاری با بیگانگی شغلی رابطه مثبت و معنادار(01/ 0 >p ) وجود دارد. همچنین سرمایه روانشناختی با بیگانگی شغلی (01/ 0 >p ) ، با تعارض هنجاری (01/ 0 >p ) و با بیهنجاری (05/ 0 >p )رابطه منفی و معناداری داشت. نتایج مدلسازی معادلات ساختاری و تحلیل واسطهای نشان داد سرمایه روانشناختی متغیر واسطهای پارهای در رابطه بیگانگی کاری با انزوای کاری و متغیر واسطهای کامل در رابطه بیهنجاری با انزوای کاری است. نتایج این پژوهش را میتوان در راستایمدیریت موثر آسیبهای هنجاری مورد استفاده قرار داد.
An analysis of the role of normative trauma for various individual and social phenomena is an attempt to identify the consequences of these traumas. Identifying the harmful consequences of normative trauma will provide an incentive to use these strategies to manage them. The purpose of this study was to determine the relationship between normative trauma (normative conflict, alienation, and anomalous) with job isolation with regard to the role of psychological capital. This research is applied in terms of purpose and in terms of method, it is a descriptive correlational survey. The statistical population of the study consisted of employees of a private organization in Tehran, from which 256 persons were selected by simple random sampling. Research instruments were normative conflict questionnaire, alienation questionnaire, anomaly questionnaire, work isolation questionnaire, and psychological capital questionnaire. Data were analyzed using Pearson correlation coefficient and structural equation modeling (SEM). The results showed a significant negative relationship between job isolation and psychological capital (p <0.01), but there was a positive significant relationship between job isolation and job alienation (p <0.01). Also, psychological capital had a negative and significant relationship with job alienation (p <0.01), normative conflict (p <0.05) and anomaly (p <0.01). The results of structural equation modeling and intermediate analysis showed that psychological capital is a partial mediating variable in relation to job alienation with job isolation and complete mediator variable in relation to anomaly with job isolation. The results of this study can be used for effective management of normative trauma.
خلاصه ماشینی:
مسئله اصلی این پژوهش این بوده که با وجود شواهد یک دهه گذشته درباره همبسته های اجتماعی، نگرشی و رفتاری متعدد برای آسیب های هنجاری (گل پرور، خلج و تاجیک ، ١٣٩٤: ٥٣ و ٥٤) در کنار متغیرهایی مانند سرمایه روان شناختی (آگاروال و فرن دال ٥، ٢٠١٧: ٤٤١) و احساس انزوای اجتماعی و کاری (مارشال و همکاران ٦، ٢٠٠٧: ١٩٥)، پژوهش های انجام شده در حوزه سه آسیب هنجاری مطرح در رویکرد نظام های آسیب شناختی هنجاری، نشان میدهد آن طور که شایسته است به نقش عوامل هنجاری خرد و کلان (نظیر بیهنجاری، تعارض هنجاری و بیگانگی) بر ظرفیت های سرمایه ای 1.
Özer, Uğurluoğlu, Saygılı & Sonğur 5.
Bergheim, Nielsen, Mearns & Eid 7.
Yim, Seo, Cho & Kim 8.
Newman, Ucbasaran, Zhu & Hirst 2.
work isolation مطابق آنچه در شکل ١ ارائه شده است ، رابطه آسیب های هنجاری (بیهنجاری، تعارض هنجاری و بیگانگی) با سرمایه روان شناختی از لحاظ نظری به این شکل قابل بیان است که وقتی کارکنان احساس میکنند بر فضای اجتماعی و تعاملات درون سازمان بیهنجاری حکمفرماست (بیهنجاری)، گروه کاری آن ها در تعارض با سیاست ها و برنامه های رسمی و مشروع سازمان قرار میگیرد (وجود تعارض هنجاری) و در عین حال به دلیل بیهنجاری و تعارض هنجاری افراد نسبت به شغل خود که لازم است معنا و مفهومی فردی برای آن ها داشته باشد احساس بیگانگی (بیگانگی کاری) میکنند.
در حمایت از این نظر، در پژوهش هایی نشان داده شده است بسترهای عملیاتی برای پیوند بین بیهنجاری، تعارض هنجاری و بیگانگی با سرمایه روان شناختی وجود دارد (گل پرور و همکاران ، ١٣٩٤: ٦٣).