خلاصة:
جستار حاضر پس از ذکر تقسیم سرزمین میان فرزندان فریدون (سلم و تور و ایرج) به رویداد کشته شدن ایرج به دست برادرانش و اندیشه کین خواهی منوچهر نواده ایرج اشاره کرده است.
ایرج یکی از بیگناهترین پهلوانان سراسر شاهنامه است. داستان برادران او که اسیر اژدهای طمع شدند و بر وی حسد برده، او را کشتند؛ بخوبی موید مظلومیت و بی گناهی ایرج است.
ایرج توجهی به ظواهر دنیا نداشت و به پاکطینتی و صلح و دوستی اهمیت میداد نه تاج و تخت و کلاه. آنجا که به پدر گفت:
چو دستور باشد مرا شهریار
به بد نگذرانم بد روزگار
نباید مرا تاج و تخت و کلاه
شوم پیش ایشان دوان بی سپاه
بگویم کهای نامداران من
چنانچون گرامی تن و جان من
به بیهوده از شهریار زمین
مدارید خشم و مدارید کین
نکته این است که در حماسه ملّی ما، پهلوانان کین جویی میکنند نه شاهان، و کین خواهی باید بدست همخون صورت گیرد؛ در واقع هنگام کین خواهی، ضربه آخر توسط همخون به دشمن وارد میآید.
محور حماسه کین خواهی ست؛ نامجوییها و سرافرازیها همه با این انگیزه پدیدار میشوند و اوج میگیرند و این در همه حماسههای دنیا مشترک و اساس است.
این مقاله با مراجعه به کتابخانه و استفاده از روش توصیفی تحلیلی -گرچه اندک- داستان را دنبال کرده است.
ملخص الجهاز:
نگرشی کوتاه بر مظلومیت ایرج در شاهنامه ناصر عسکری زاده( چکیده جستار حاضر پس از ذکر تقسیم سرزمین میان فرزندان فریدون (سلم و تور و ایرج) به رویداد کشته شدن ایرج به دست برادرانش و اندیشه کین خواهی منوچهر نواده ایرج اشاره کرده است.
آنجا که به پدر گفت: چو دستور باشد مرا شهریار به بد نگذرانم بد روزگارنباید مرا تاج و تخت و کلاه شوم پیش ایشان دوان بی سپاهبگویم کهای نامداران من چنانچون گرامی تن و جان منبه بیهوده از شهریار زمین مدارید خشم و مدارید کین نکته این است که در حماسه ملّی ما، پهلوانان کین جویی میکنند نه شاهان، و کین خواهی باید بدست همخون صورت گیرد؛ در واقع هنگام کین خواهی، ضربه آخر توسط همخون به دشمن وارد میآید.
سلم و تور که خود را از سلطنت ایران محروم دیدند و هم از جایگاه ایرج نزد مردم آگاه بودند بر او رشک برده، به پدر پیغام فرستادند و به نبرد آمدند؛ فریدون نیز ایرج را از دسیسهی برادران آگاه و برای رویارویی با آنان آماده کرد.
پس از برملا شدن توطئه حملهی سلم و تور به ایران و تصمیم فریدون بر آماده شدن برای جنگ، ایرج مخالفت میورزد و خود به دیدار برادران میشتابد و خطاب به اندیشههای پلید آنان چنین میگوید: (محمدی: 74) من ایران نخواهم نه خاور زمین نه شاهی، نه گسترده روی زمین بزرگی که فرجام او تیرگی ست بر آن مهتری بر بباید گریست سپردم شما را کلاه و زمین بدین روی با من مدارید کین (همان: 102) فریدون در سوگ فرزند دلیر خود، کمر به کین خواهی بست و در انتظار تولد فرزند ایرج از کنیزکی به نام «ماه آفرید» بسر برد.