Abstract:
چرایی همدلی و همراهی مولانا جلال الدین محمد بلخی با حاکمان سلجوقی و دست نشاندگان مغول در آناتولی درخلال غارت پایتخت خلافت اسلامی، پرسشی است که ذهن بسیاری از دوستداران مولانا را به خود مشغول کرده است. مسئله این مقاله بررسی رفتارهای سیاسی این فقیه و عارف پرنفوذ قونیه و تبیین مبانی نظری این رفتارهاست. برای تبیین مسئله، رفتارهای سیاسی مولانا را براساس اسناد تاریخی در سه سطح بررسی کرده ایم: الف) توصیف ساختار قدرت در قونیه و گزارشی از روابط مولانا با سیاستمداران؛ ب) تفسیر رابطه رفتارهای سیاسی مولانا با ناخودآگاه سیاسی او؛ ج) تبیین چرایی رفتارها و دلیل وجود تناقض در عمل و اندیشه سیاسی وی. مقاله نتیجه می گیرد که خرده ایدئولوژی «الزام اطاعت از اولی الامر»، همراهی متدینان با ظلمه و تایید آنان را توجیه می کند. نیروی عظیم ایدئولوژی مانع آن می شود که فردی چون مولوی یا جامعه او بتواند از تناقضات بنیادین خود آگاه شود. ایدئولوژی نه تنها همه چیز را توجیه می کند، بلکه تناقض ها را طبیعی جلوه می دهد.
Why did Rumi have empathy with the rulers of Seljuk and Mongols invaders in Konya، while Mongols destroyed Baghdad، the capital of Islamic Caliphate، and killed the Caliph? This question has remained an enigma to many Rumi scholars. This paper examines the political behavior of Rumi as an influential jurist and mystic، exploring the theoretical foundations of his behaviors. To clarify the issue، I have examined Rumi’s political behavior based on historical evidence at three levels: (1) the structure of power in Konya and Rumi’s relation with his contemporary politicians; (2) the relation between Rumi’s political behavior and his political unconscious; and (3) the cause of the inconsistency between Rumi’s political actions and his political thought. I have concluded that the verse “obligation to obey the Muslim Sultan” in the Quran acts as an ideological axiom that justifies appealing to cruel rulers by Muslims and cooperating with them. Ideology as a huge force prevents Rumi and his society from understanding this fundamental contradiction. In other words، ideology naturalizes all the contradictions for its followers.
Machine summary:
تعامل مولانا جلال الدین بلخی با نهادهای سیاسی قدرت در قونیه محمود فتوحی چکیده چرایـی همـدلی و همراهـی مولانـا جـلال الـدین محمـد بلخـی بـا حاکمـان سـلجوقی و دست نشاندگان مغول در آناتولی درخلال غارت پایتخت خلافت اسلامی ، پرسشی است کـه ذهن بسیاری از دوستداران مولانا را به خود مشغول کرده است .
این جستار بر سه دسته از منابع تکیه دارد: الف ) نوشته های خود مولانا: آثار مولانا را در دو دسته رده بندی می کنیم : یکی متن هـای زندگی نامه ای شامل کتاب فیه مافیه (وعظ های مولانا) و مکتوبات (شامل ١٥٤ نامه مولانـا)، که حاوی اطلاعـات زنـدگی نامـه ای و عینـی روشـنی هـستند.
رکن الـدین و عزالـدین سلجوقی و امرا و وزرای ایشان پیوسته در خدمت مغول اند و با پشتیبانی خانان مغـول مثـل بایجو و آباقاخان حکومت می کنند؛ عزل و نصب وزرا و امـرای مقتـدری ماننـد جـلال الـدین قراطایی ، مهذب پروانه ، معین الدین پروانه ، شمس الدین اصفهانی و حتی فرماندهان لشکر بـه اراده مغولان است (رک .
پـیش از بررسی موضوع ، معرفی شخصیت های سیاسی مقتدر قونیـه و نـوع روابـط مولانـا بـا ایـشان ضروری است : عزالدین کیکاووس (حکومـت ٦٤٣-٦٥٧): او بـه روایتـی در ٦٤٢ ق (یـک سـال پـس از آمدن شمس تبریزی ) در قونیه به جای پدر نشست .
برخی از این افراد از نزدیکان و مریدان مولانا بوده اند، از جملـه بـرای پـسر خودش علاءالدین ده بار نزد امیر سیف الدین و اهل او دست به سینه ایستاده و پایندان شـده و درخواست بخشش کرده است (نامه ٢٤).