Abstract:
بهدنبال تغییر گستردهای که در عرصه سیاسی ایران بعد از انتقال سلطنت از خاندان قاجاریه به پهلوی روی داد، فرهنگ جامعه نیز با تاثیر از ماهیت دیکتاتوری حکومت وقت، شاهد دگرگونیهای وسیعی شد. تبلیغ ناسیونالیسم باستانگرایانه، شاهپرستی، غربگرایی و مبارزه با ممیزههای مذهبی فرهنگ ملی مهمترین شاخصههای ایدئولوژی دولتی دوره رضاشاه بود. حکومت در این دوره، برای نهادینه نمودن اندیشههای مطلوب خویش ابتدا به متمرکز کردن سازمانهای فرهنگی کشور از جمله دستگاه آموزشوپرورش روی آورد و سپس محتوای تعلیموتربیت را در همین راستا شکل داد. تالیف و نگارش کتابهای درسی تاریخ در این دوره بهطور کامل به انحصار وزارت معارف در آمد و به پراکندگی آن پایان داده شد. مطالعه آن دسته از متون درسی تاریخ که در دوره شانزده ساله مورد بحث تالیف یافتهاند، همچنان که ابعاد تاثیرپذیری این عرصه از سیاستهای فرهنگی حکومت را نمایان میسازد؛ به مثابه مطالعه عرصهای از تاریخنگاری معاصر نیز حائز اهمیت است
Machine summary:
"مطالعۀ آن دسته از متون درسی تاریخ که در دورۀ شانزده سالۀ مورد بحث تألیف یافتهاند، همچنان که ابعاد تأثیرپذیری این عرصه از سیاستهای فرهنگی حکومت را نمایان میسازد؛ به مثابه مطالعۀ عرصهای از تاریخنگاری معاصر نیز حائز اهمیت است .
(صدیق، ۱۳۰۷: ۱۳۰) روی هم رفته از آنجا که کتابهای درسی تاریخ قابلیت تأثیرپذیری بیشتری از فضای سیاسی، اجتماعی و فکری زمانه داشت و از سوی دیگر در دورۀ مورد بحث ارائه گذشتهای پرافتخار و کوشش در راه ایجاد هویت با بازگشت به گذشتۀ باستانی، از طریق کتابهای تاریخی و مهمتر از آن کتابهای درسی تاریخ امکانپذیر بود (وطندوست و دیگران، ۱۳۸۸: ۱۹۱) توجه به این درس تا سالهای پایانی عصر رضاشاه رو به افزایش گذاشت.
(فلسفی و علیاصغر شمیم، ۱۳۱۸: ۴۹ و ۵۷) جالبترین مطالب کتاب مذکور در جایی است که نویسنده خواسته است تا جایگاه شاهان را در تاریخ ایران توضیح دهد: «امرای سامانی و سلاطین سلسلههای غزنوی و سلجوقی و خوارزمشاهی زمام تمام کارهای کشوری و لشکری را در دست داشتند و هرچند که وزیران نیز در انجام وظایف خود مسئول بودند لیکن رشتۀ تمام کارهای کشور به شخص پادشاه منتهی میشد و به همین سبب گرفتاری و اشتغال پادشاه از تمام ادارهکنندگان کشور بیشتر بود...
در همین راستا، شرح تاریخ صدر اسلام و تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، چندان سهمی در حجم متون درسی تاریخ نمییافت و اقدام شاهاسماعیل در رسمی نمودن مذهب تشیع تنها از جهت ایجاد تمایز ملیتی میان ایرانیان و جهان اسلام یادآوری شده (فلسفی، ۱۳۱۸: ۵۷) و دیگر ابعاد آن واقعۀ تاریخی به فراموشی سپرده میشد."