Abstract:
چارچوب ارزیابی متوازن ابزاری برای ارزیابی راهبردی بهشمار میرود. بازبینی مبانی نظری مرتبط، بازگوی این حقیقت است که با وجود پیشرفتهای چشمگیر ابعاد مفهومی و نظری این چارچوب، اجرای آن بهویژه برمبنای روشهای کمی با دشواریهایی مواجه است. هدف این مقاله ارائۀ رویکردی کیفی و کمی برای پیادهسازی چارچوب ارزیابی متوازن براساس مطالعۀ موردی یکی از شرکتهای تولیدی است. در این نوشتار چگونگی یکپارچهسازی نمودار علتومعلولی، مدلسازی ساختاری تفسیری و فرایند تحلیل شبکهای برای تعیین اهداف راهبردی و معیارهای ارزیابی عملکرد و تعیین وزن آنها در چارچوب ارزیابی متوازن شرح داده میشود. یافتههای پژوهش نشان میدهد اهداف مالی بیشترین درجۀ وابستگی را دارند و اهداف رشد و یادگیری از بیشترین نیروی محرک برخوردارند. همچنین در سازمان بررسیشده، بالاترین اولویت از میان شاخصهای کارت ارزیابی متوازن به مشتری اختصاص یافت. اهداف افزایش کاربری داراییها از لحاظ مالی، تولید محصول با قیمت رقابتی از نظر مشتری، شناخت و برآوردهساختن نیازهای هر گروه از مشتریان از لحاظ فرایندهای درونسازمانی و مشارکت فعال در جامعه از نظر رشد و یادگیری، بالاترین وزن را بهخود اختصاص دادهاند.
Balanced Scorecard is a strategic Evaluation Tool. Reviewing of the relevant literature indicate that regardless of significant improvement of conceptual and theoretical dimension of this framework، its implementation faces with some difficulties، specially based on quantitative approach. The purpose of this paper is to propose an integrated qualitative and quantitative approach for development of balanced scorecard (BSC) based on a manufacturing firm case study. This paper illustrates how to integrate the cause and effect diagram، Interpretive Structural Modeling (ISM) and Analytic Network Process (ANP) for determining strategic objectives and performance measures and their weights in balanced scorecard. Research results show that financial objectives have the most deriving power and learning and growth objectives are the most dependent objectives. Moreover، the customer perspective is the most preferred one، and higher weights are assigned to these
Objectives
increase asset utilization in financial perspective، production with competitive price in customer perspective، identification the customer groups needs and satisfied them in internal business process and active participation in the society in learning and growth perspective.
Machine summary:
در اين نوشتار چگونگي يکپارچه سازي نمـودار علت ومعلولي ، مدل سازي ساختاري تفسـيري و فراينـد تحليـل شـبکه اي بـراي تعيـين اهـداف راهبردي و معيارهاي ارزيابي عملکرد و تعيين وزن آنها در چارچوب ارزيـابي متـوازن شـرح داده مي شود.
در اين پژوهش با استفاده از تحليل علت ومعلولي ١، مدل سازي ساختاري تفسـيري (ISM) و 2 فرايند تحليل شبکه اي (ANP)٣، رويکردي براي ايجاد چارچوب ارزيابي متوازن ارائه مي شود کـه ابزاري براي رويارويي با برخي از کاستي هاي فرايند ايجاد سامانه هاي ارزيابي عملکـرد بـه دسـت مي دهد.
تجيدر و همکاران (٢٠١٤) با بهره منـدي از نقـاط قـوت روش فراينـد تحليـل شـبکه اي ، بـه موضوع ارتباط متقابل ميان شاخص هاي کارت ارزيابي متوازن پرداختند و يک مدل تصميم گيري جامع براي تعيين راهبرد برون سپاري فناوري اطلاعات شرکت ارائه کردند.
از سوي ديگر پژوهش هاي پيشين ، منظرهاي کارت ارزيابي متوازن را زمينة مقايسة زوج هدف هاي مدل فرايند تحليل شبکه اي قرار داده انـد؛ در حاليکـه در پـژوهش پـيش رو، مضـامين راهبـردي زمينه اي براي مقايسة زوج هدف ها مد نظر قرار مي گيرد و از اين طريق ميزان اهميت هريـک از اهداف راهبردي در رسيدن به راهبردهاي سازمان تعيين مي شود.
در نهايت ، اين پژوهش از خروجـي هـاي مدل سازي ساختاري تفسيري به مثابة ورودي مدل فرايند تحليل شبکه اي استفاده مـي کنـد تـا از قضاوت هاي ذهني در اين رابطه پرهيز شـود و بتـوان روابـط متقابـل بـين اهـداف راهبـردي را براساس نظر همة کارشناسان سازمان به گونه اي مناسب تعيين کرد.
Performance evaluation of organizations with combination of BSC, AHP, TOPSIS approaches, journal of industrial management, 5(1): 81-100.