Abstract:
امروزه مسئله کودکان خیابانی از جمله آسیب های اجتماعی کشور است . افزایش این پدیده به رغم تمامی طرحها و اقداماتی که برای حل این معضل انجام گرفته است ، نشان میدهد که باید به مطالعه این مداخلات و دلائل ناکارآمدی آنها از منظر خود گروه هدف پرداخت ، از این رو در این مقاله در پی بررسی تجربه کودکان خیابانی از مداخلات سازمانهای رفاهی هستیم . این مطالعه با رویکرد کیفی و از طریق مصاحبه با جامعه هدف، در پی بررسی تجربه آنان از مداخلات صورت گرفته است ، یافته های حاصل از تحلیل مصاحبه ها به همراه مشاهدات از میدان، بیانگر این مهم بوده است که کودکان خیابانی درک متفاوتی از اقدامات انجامشده برای رفع مشکلات خویش از سوی سازمانهای رفاهی دارند و عمدتا این سازمانها را به عنوان مخل آرامش و امنیت خود قلمداد میکنند تا تامین کنندة آن. این مطالعه نشان میدهد که میان اولویت کودکان و سازمانهای مداخله گر تفاوت جدی وجود دارد. همچنین تفسیر کودکان از عملکرد این سازمانها بسیار متفاوت از اهدافی است که سازمانهای رفاهی درنظر دارند، به طوریکه خوانشی واژگونه از سوی کودکان از این عملکردها صورت میگیرد. این مطالعه نشان میدهد که ماموران این سازمانها، هم باید آموزش بیش تری ببینند و هم نظارت بهتری صورت گیرد. جدا از اجرا، در طراحی سیاست ها نیز باید به نیازها و اولویت های این کودکان توجه داشت .
Machine summary:
افزایش این پدیده به رغم تمامی طرحها و اقداماتی که برای حل این معضل انجام گرفته است ، نشان میدهد که باید به مطالعۀ این مداخلات و دلائل ناکارآمدی آنها از منظر خود گروه هدف پرداخت ، از این رو در این مقاله در پی بررسی تجربۀ کودکان خیابانی از مداخلات سازمانهای رفاهی هستیم .
این مطالعه با رویکرد کیفی و از طریق مصاحبه با جامعۀ هدف، در پی بررسی تجربۀ آنان از مداخلات صورت گرفته است ، یافته های حاصل از تحلیل مصاحبه ها به همراه مشاهدات از میدان، بیانگر این مهم بوده است که کودکان خیابانی درک متفاوتی از اقدامات استادیار گروه جامعه شناسی، دانشگاه علامه طباطبائی.
در همان سال ١٣٨٢، سازمان بهزیستی ٣١ هزار کودک خیابانی را جمع آوری و ساماندهی کرد که ٨٠ درصد آنها کودکان کار بودند؛ از این تعداد ٢٤٧٠٠ نفر آنها برای تهران بودند که از سطح شهر و پایانه های مسافربری جمع آوری شدند و حدود ٧٠٠ نفر آنها نیز از اتباع افغانستان بودند.
یکی از علل ناموفق بودن این سیاست گذاریها و مداخلاتی که سازمانهای مختلف مسئول برای تأمین رفاه کودکان خیابانی به عمل میآورند، بیتوجهی به نیازها و همچنین تفاسیر خود گروههای هدف است .
رویکرد کیفی عبارت است از مجموعه فعالیت هایی چون مشاهده، مصاحبه و شرکت گسترده در فعالیت های پژوهشی که هرکدام به نحوی پژوهشگر را در کسب اطلاعات دست اول، دربارة موضوع مورد پژوهش یاری میدهند (اشتراوس و کوربین ؛ ١٣٨٥: ٤٢٤) این پژوهش با هدف بررسی تجربۀ کودکان خیابانی از مداخلات سازمانهای رفاهی انجام گرفته است .