Abstract:
این پژوهش از نوع پس رویدادی است که به منظور بررسی میزان استرس و سبک مقابله با آن در مراقبین دو گروه از بیماران اسکیزوفرنیک مزمن و دیالیزی مزمن انجام گرفت.آزمودنیهای پژوهش را 20 نفر(9 مرد و 11 زن)از مراقبین بیماران اسکیزوفرنیک و 20 نفر(13 زن و 7 مرد)از مراقبین بیماران دیالیزی تشکیل دادهاند.هر گروه شامل:مادران،زنان، شوهران و فرزندان بودند که به روش چند مرحلهای از میان پروندههای بیماران موجود در مراکز درمانی شهر شیراز انتخاب و از نظر میزان درآمد خانواده،تعداد اعضاء،میزان تحصیلات و سن همتاسازی شدند.دادهها با استفاده از پرسشنامه QRS-SF چک لیست CS-R و MMPI گردآوری و با استفاده از آزمون t و تحلیل واریانس یک و دو عاملی تجزیه و تحلیل گردید.نتایج نشان داد:بین میانگین استرس،شیوههای مقابله و اختلالات روانی در گروه مورد بررسی تفاوت معنیداری وجود ندارد.جنسیت بیماران در میزان استرس آزمودنیها تأثیر معنیدار نداشت.گروههای مراقب در میزان استرس و سبک مقابله تفاوت معنیداری نداشتند.اما زنان مراقب در مقیاسهای PtṣHyṣD از مقیاسهای MMPI بطور معنیداری نسبت به مراقبین مرد نمره بیشتری را بدست آوردند.همچنین مراقبین بیماران اسکیزوفرنیک با علایم منفی بطور معنیداری نسبت به مراقبین بیماران با علایم مثبت استرس بیشتری را گزارش نمودهاند.
Machine summary:
"ابزار مورد استفاده در این پژوهش به شرح زیر بوده است: 1-پرسشنامه منابع و استرس(1) ( QRS-SF ):فرم 52 سؤالی آن توسط فردریک(2) و همکاران(1983)به منظور بررسی استرس خانوادههای دارای فرزند عقب مانده ذهنی یا سایر معلولیتها و بیمار مزمن تهیه و به چهار مقیاس کوچک تقسیم گردید.
این پرسشنامه پس از ترجمه توسط بیانزاده و همکاران با جدول 1-مقایسه خانوادهها و مراقبین دو گروه مورد بررسی بر حسب میزان درآمد (به تصویر صفحه مراجعه شود) اصلاحات لازم،پایایی و اعتبار آن با ارزیابیهای مختلف به اثبات رسیده است.
نتایج بدست آمده نشان میدهد که به طور کلی دو گروه از نظر میزان استرس با هم تفاوت معنیداری ندارند،اما تنها در خرده مقیاس ویژگیهای رفتاری بیمار،مراقبین بیماران اسکیزوفرنیک مزمن نسبت به مراقبین بیماران دیالیزی مزمن،استرس بیشتری نشان دادند(0/05< P ).
همانطور که بیان شد بررسیهای انجام شده در سایر کشورها نشان دادهاند که مراقبت از بیماران مزمن از جمله بیماران اسکیزوفرنیک و بیماران دیالیزی فشار روانی زیادی را بر خانواده تحمیل میکنند(نوری قاسم آبادی،ملکوتی و اثنیعشری،1374؛یارو و همکاران، 1955؛فریمن و سیمون،1958؛مندلبروت و فولکارد، 1962؛فادن و همکاران 1987 به نقل از ولترو(1) و همکاران،1994؛گیبون و همکاران،1984)تفاوت در یافتههای پژوهش حاضر و پژوهشهای یاد شده را شاید بتوان به دلیل تفاوتهای فرهنگی در کشور ما،خانوادهها نگهداری و مراقبت از یک عضو بیمار را وظیفه خود تلقی میکنند و کمتر آنرا یک بار اضافی و تحمیل شده میدانند از این رو کمتر دچار آسیبهای روانشناختی میشوند."