Abstract:
قرآن کریم موضوع وفات و رفع عیسی (ع) را در پنج آیه مطرح کرده است. اطلاق کلمه «توفی» در قرآن بر مرگ و خواب موجب شده است که مفسران در تبیین وفات عیسی (ع) و کیفیت آن دچار اختلاف شوند. این مقاله بعد از گردآوری و نظامبخشی دیدگاههای تمام مفسران شیعه و اهل تسنن در این باره، با روش تحلیل محتوای کیفی (توصیفی ـ تحلیلی)، به تجزیه و تحلیل و نقد استدلالهای مفسران پرداخته و سرانجام با تکیه بر روش تفسیر قرآن به قرآن، به این نتیجه دست یافته است که اقتضای جمع میان آیات قرآن این است که حضرت عیسی (ع) بهصورت زنده، توأمان با جسم و روح به آسمان رفع و توفی شده است و دیدگاههای دیگر از جمله احتمال مرگ طبیعی و عادی حضرت عیسی (ع) پیش از عروج جسم او به آسمان که در عرض احتمالهای دیگر در ضمن دیدگاه دو مفسر بزرگ معاصر شیعه (علامه طباطبایی و آیتالله جوادی آملی) مطرح شده است، غیر قابل پذیرش میباشد.
The Holy Qur’ān has brought up the issue of the death and ascension of Jesus (A.S.) in five āyas. The application of the word tawaffā (recompense) to death and sleep in the Qur’ān has caused the interpreters to differ in explanation of the death of Jesus (A.S.) and its quality. After compiling and systematizing the viewpoints of all Shī‘a and Sunnī interpreters in this respect، the present article has analyzed and critiqued the interpreters’ arguments with the content analysis (descriptive-analytical) method and has finally concluded that the expediency of reconciling among the āyas of the Qur’ān reveals that Prophet Jesus (A.S.) has been ascended to heaven and recompensed alive together with his soul and body; and other viewpoints، including the possibility of the natural death of the Prophet Jesus (A.S.) before the ascension of his body to heaven، which is brought up along with other possibilities among the viewpoints of the two great contemporary Shī‘a interpreters (Allama Tabataba’i and Ayatollah Jawadi Amuli)، are unacceptable.
Machine summary:
"این مقاله بعد از گردآوری و نظامبخشی دیدگاههای تمام مفسران شیعه و اهل تسنن در این باره، با روش تحلیل محتوای کیفی (توصیفی ـ تحلیلی)، به تجزیه و تحلیل و نقد استدلالهای مفسران پرداخته و سرانجام با تکیه بر روش تفسیر قرآن به قرآن، به این نتیجه دست یافته است که اقتضای جمع میان آیات قرآن این است که حضرت عیسی7 بهصورت زنده، توأمان با جسم و روح به آسمان رفع و توفی شده است و دیدگاههای دیگر از جمله احتمال مرگ طبیعی و عادی حضرت عیسی7 پیش از عروج جسم او به آسمان که در عرض احتمالهای دیگر در ضمن دیدگاه دو مفسر بزرگ معاصر شیعه (علامه طباطبایی و آیتالله جوادی آملی) مطرح شده است، غیر قابل پذیرش میباشد.
بر این اساس، احتمالهای دوم و چهارم در سخن علامه طباطبایی و نیز احتمال سوم در سخن آیتالله جوادی آملی کنار گذاشته میشود؛ زیرا از آنجا که مسأله توفی و رفع حضرت عیسی7 یک بار رخ داده و همه آیات مورد بحث به آن اشاره دارد و مسأله توفی و رفع حضرت عیسی در موردی با تعبیر «توفی» و «رفع» هر دو بیان شده است؛ ﴿إذ قال الله یا عیسی إنی متوفیک و رافعک إلی﴾؛ (آلعمران/55)، و در مورد دیگر فقط با «رفع» از آن تعبیر شده و گفته شده است: ﴿بل رفعه الله إلیه﴾ (نساء/158)، و در مورد دیگر فقط با عبارت «توفی» از آن تعبیر شده است؛ چنانکه میفرماید: ﴿فلما توفیتنی کنت أنت الرقیب علیهم﴾ (مائده/117)، و این عبارت قطعا از باب تفسیر قرآن به قرآن، شارح یکدیگر به شمار میآیند؛ بر این اساس، مراد از توفی، رفع خواهد بود و این مسأله مردد بودن توفی در میان دو احتمال مرگ طبیعی و زنده توفی شدن را از میان برده و آن را صرفا در احتمال دوم، یعنی زنده توفی شدن متعین میکند؛ چرا که در جایی از قرآن از مرگ به «رفع» تعبیر نشده است."