Abstract:
کارکردهایی نظیر حفظ تن از آسیبهای محیطی، الزامات عرفی و ظرفیتهای نمادین، سبب شده است که لباس در زندگی آدمی، اهمیتی چشمگیر و اجتنابناپذیر داشته باشد. براساس چنین اهمیتی، تهیه پوشاک متناسب با هریک از اعضای بدن و ظهور ملبس در انظار عمومی، بسیار مورد توجه بوده است. در این راستا، «سر» نیز که بالاترین و یکی از مهمترین اعضای بدن است، همواره با سرپوشهایی همچون «دستار» و کلاه پوشانده میشد. در پوشیدن چنین پوشاکی نیز، الزامات عرفی نافذ بوده و هر نوع سربرهنگی در حالات عادی ناهنجاری فاحش محسوب میشده است. با وجود چنین اهمیتی، توجه به منابع نشان میدهد که گاه دستار از سر برداشته میشده است. این نوشتار مشخصا در پی آن است که با توجه به منابع گوناگون، اشکال و علل بیدستار شدن را ذکر و بررسی کند. بررسیهای صورتگرفته نشان میدهد که درمجموع، بیدستارشدن یا به دست شخص دستاربند و به خواست وی روی میداده یا عاملی بیرونی، علیرغم میل دستاردار، به این کار دست میزده است. عللی چون بروز هیجانات، فروش (در تنگدستی)، بخشش، استغفار و انتقال قدرت به شکلگیری نوع اول دستاربرداری منجر شده و سرقت دستار و مجازات دستاربند نیز، علل برداشتن دستار در شکل دوم آن است.
Clothes with functions such as keeping body from environment hurts، traditional requirements and symbolic capacities play an inevitable and crucial role in human life. Therefore، preparing appropriate clothing for each body organs and proper wearing in public places have been of great importance. The same is true about head wearing، since head is one of the most critical organs of the body. It has been usually covered by hat and turban or scarf. This kind of wearing has been a prevalent requirement; and uncovered head was considered a tremendous abnormality. Despite of the turban importance، a survey in the literature reveals that it has not been used in some occasions. This paper attempts to determine and assess the reasons and forms of disrobing. The findings of the study showed that disrobing happened by one's own will or it was a compulsion imposed by the external factors، despite of one's preference. The reasons for head wearing are: sentiments and excitation، sale (poverty)، retraction، gift and handles، and power transition. On the other hand، reasons for head disrobing are: turban and scarf theft، and punishment of those who wear scarf.
Machine summary:
خلاف منابع عرفاني در منابع تاريخي، همان گونه که در مثال اخير نيز ديده شد، برداشتن دستار به منظور اظهار «عجز، تسليم و استغفار»، عمدتا در برابر حاکمان و صاحبان قدرت صورت گرفته است (فضل الله بن روزبهان ، ١٣٨٢: ٢٠٢؛ ملک شاه حسين 56 سيستاني، ١٣٨٣: ١٥٥ـ ١٥٦)؛ اما گاه اين امر علاوه بر شاهان در برابر خدا نيز رخ داده است .
علاوه بر دلالت دو مثالي که از تذکرٔەالاوليا و الهينامۀ عطار، در ابتداي اين بخش بيان شدند توجه به منابع نشان ميدهد که دستار برداشتن براي ابراز «عجز، تسليم و استغفار»، در برابر صاحبان مقامات معنوي و ارادة آن ها نيز رسمي معمول بوده است .
در 57 سرتاسر ادبيات منظوم فارسي نيز، اگرچه به اشکال گوناگون ، ازجمله در ابياتي همچون «توان فروختن از بهر خوردني دستار/ ولي بسر که تواند مبار پيچيدن » (نظام قاري، ١٣٥٩: ١٠٣)، به فروختن دستار اشاره شده است ؛ اما شکلي ديگر از معامله با آن ، يعني «گرو نهادن » دستار به جاي «فروختن » آن ، در ادبياتي که در آن رندانه با زهد و صلاح تقابل صورت گرفته ، وجهي غالب يافته و به مضموني بسيار شايع ، نظير آنچه در مثال هاي زير ديده ميشود، تبديل شده است : «برهنه پا و سر زانم که دايم در خراباتم / همي باشد گرو هم کفش و هم دستار من هر شب » (سنايي، ١٣٨٨: ٨٠٣)، «دستار مرا گرو نهادي/ يک کوزه مثلثم ندادي» (مولوي، ١٣٨٤: ١٨١)، «در خراباتش به جامي بارها کردم گرو/ تا نپنداري سعادت نيست در دستار من » (يغماي جندقي، ١٣٦٧: ١٧٠/١) و «بيا باده به دست آر ورنه رند آسا/ گرو کنم به خرابات جبه و دستار» (مجد همگر، ١٣٧٥: ٢٥٠ بخش اول ).