Abstract:
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش فرآیندهای فراتشخیصی افکار تکرارشونده منفی، بینظمی هیجانی، عدم تحمل بلاتکلیفی، همجوشی شناختی و عدم تحمل پریشانی در اختلالهای اضطرابی و افسردگی بود. پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسهای بود. 149 نفر بیمار مبتلا به اختلالهای اضطرابی و افسردگی (37 نفر مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، 35 نفر مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری، 40 نفر مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، 37 نفر مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی) از هشت مرکز روانپزشکی و روانشناختی شهر تهران به شیوه در دسترس انتخاب شدند و از طریق پرسشنامه افکار تکرارشونده منفی (RNTQ)، پرسشنامه آمیختگی شناختی (CFQ)، مقیاس مشکل در تنظیم هیجانی (DERS)، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS) و مقیاس تحمل آشفتگی (DTS) با گروه بهنجار (40 نفر) مورد مقایسه قرار گرفتند. دادههای از طریق آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیره، تحلیل واریانس یکراهه و آزمون تعقیبی بونفرنی مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که افراد شرکتکنندگان درگروههای بالینی از لحاظ میزان افکار تکرارشونده منفی، همجوشی شناختی و عدم تحمل پریشانی تفاوت معناداری با همدیگر نداشتند (001/0< p)، ولی تفاوت آنها با گروه بهنجار معنادار بودند (001/0> p). علاوه بر این، علیرغم اینکه نمرات عدم تحمل بلاتکلیفی درگروه اختلال افسردگی اساسی نسبت به گروه بهنجار بیشتر بود، ولی نسبت به گروههای اختلالهای اضطرابی کمتر بود و این تفاوت معنادار بود (001/0> p). در ارتباط با بینظمی هیجانی نیز نتایج پژوهش نشان داد که فقط شرکتکنندگان مربوط به اختلالهای افسردگی اساسی و اضطراب فراگیر تفاوت معناداری با هم نداشتند (001/0< p). افکار تکرارشونده منفی، همجوشی شناختی و عدم تحمل پریشانی فرآیندهای فراتشخیصی مشترک در اختلالهای اضطرابی و افسردگی بوده و میتواند در ایجاد و تداوم اختلالهای اضطرابی و افسردگی مختلف نقش مهم ایفا کنند.
Machine summary:
نتایج پژوهش های اخیر در زمینه مدل آسیب شناسی مشترک اختلال های هیجانی، به ویژه اختلال های اضطرابی و افسردگی، «افکار تکرارشونده منفی» را به عنوان یکی از مهم ترین فرآیندهای مشترک در شکل گیری و تداوم این اختلال ها پیشنهاد میکنند (سپاسوجویک و آلوی ١، ٢٠٠١؛ هاروی، واتکینز، مانسل و شفران ، ٢٠٠٤؛ کالمز و رابرت ٢، ٢٠٠٧؛ اهرینگ و واتکینز٣، ٢٠٠٨؛ نولن -هوکسیما، ویسکو و لیبومیرسکی ٤، ٢٠٠٨؛ مکاوی ، ماهونی، پرینی و کینکسپ ٥، ٢٠٠٩؛ اهرینگ ، زتچه ، وایداکر، وال ، شونفلد و اهلرز٦، ٢٠١١؛ ریس ٧، ٢٠١٢) و آن را یک فرآیند فکری تکراری، کنترل ناپذیر و متمرکز بر محتوای منفی تعریف میکنند که برخی از مصادیق آن شامل نگرانی، نشخوار فکری، تهدیدیابی، خودپایشی است که هسته اصلی اختلال های افسردگی (میشل ، مک لاگلین ، شفرد٨ و نولن -هوکسما، ٢٠١٣) و اضطرابی نظیر، اختلال اضطراب فراگیر (مکاوی و ماهونی، ٢٠١٣)، اختلال وسواسی - اجباری (آبرامووتیز، وایتساید، کالسی و تولین ٩، ٢٠٠٣)، اختلال استرس پس از سانحه (اهرینگ ، ولبورن ، مورینا، ویچرتس ، فریتاگ و املکامپ ١٠، ٢٠١٤) و اختلال اضطراب اجتماعی (ابوت و رپی ١١، ٢٠٠٤) است .
Ehring, Welboren, Morina, Wicherts, Freitag & Emmelkamp 00.
Abbott & Rapee دیگری، نگرانی مزمن ، نشخوار فکری آینده نگر، تهدیدیابی و نشخوار فکری وسواس گونه به ترتیب عامل پیش بینی کننده اصلی در شکل گیری و تداوم اختلال های اضطراب فراگیر، اضطراب اجتماعی، اختلال استرس پس از سانحه و اختلال وسواسی-اجباری است (هاروی و همکاران ، ٢٠٠٤؛ اهرینگ و واتکینز، ٢٠٠٨؛ مک ایوری و همکاران ، ٢٠٠٩؛ اهرینگ و همکاران ، ٢٠١١).
Barlow, Farchione, Fairholme, Ellard, Boisseau & Allen 8.