Abstract:
این مقاله می کوشد تا درک ما از اقتصاد نهادی را با بررسی انتقادی گفتمان حاکم و توسعه
اقتصادی افزایش دهد.
اول، من استدلال می کنم که این گفتمان از چند جهت با مشکلات نظری روبرو است:
غفلتش از علّیت که از توسعه نهادی نشات می گیرد.
ناتوانی اش در تشخیص عدم وجود یک بازار آزاد.
باورهایی که می گویند بازترین بازار و قویترین حمایت از حقوق مالکیت خصوصی 3 برای
توسعه اقتصادی بهتر است.
دوم، من به این نکته اشاره می کنم که شواهد نشان می دهند، نهادهای آزاد برتر بیش از حد به
مطالعات اقتصادسنجی با داده های مقطعی متکی هستند که از مفاهیم ناقص، اندازه گیری ها و
نمونه های ناهمگن رنج می برد.
در نهایت من استدلال می کنم که گفتمان حاکم در زمینه نهادها و توسعه؛ درک ضعیفی از
تغییرات در نهادها دارد که اغلب باعث می شود که این گفتمان نسبت به امکان پذیری اصلاحات
نهادی، بی جهت خوش بین یا بدبین 1 باشد.
Machine summary:
بطور بیسابقه ای این فصل ١١ توافقنامه نفتا به سرمایه گذاران خارجی اجازه میدهد که مستقیما از دولت های میزبان شکایت کنند، در مواردی که آنها فکر کنند نه اینکه مستقیما از طریق دولت متوقف شدهاند بلکه حتی زمانیکه کشورهای در حال توسعه بطور غیرمستقیم ، از طریق مقررات کاهش سود علاوه بر وام و کمک های مالی مشروط و قوانین بین المللی بطور فزایندهایی در معرض فشارهای غیررسمیتری برای پذیرش GSIs قرار گرفته اند.
اگر علیت در جهت توسعه به نهادها قویتر باشد، منابع مالی و انسانی که کشورهای درحال توسعه برای بدست آوردن نهادهای استاندارد جهانی صرف میکنند، ممکن است برای سیاست های دیگری بکارگرفته شوند که بطور مستقیم توسعه اقتصادی را تحریک کنند- بوسیله مخارج آموزشی، سرمایه گذاریهای زیربنایی یا یارانه های حقیقی- بویژه در زمانی که آنها بطور مستقیم توسعه نهادی را ارتقاء می بخشند.
ممکن است استدلال شود که چرا ما باید نگران باشیم حتی اگر ما بطور کامل درک نکنیم چرا آنها کار میکنند، چرا ما این نهادهای خوب را در بسیاری از کشورها اجراء نمیکنیم ؟ درواقع درحال حاضر، حجم زیادی از مطالعات اقتصادسنجی با دادههای مقطعی نشان میدهند که بین درجه آزادی نهادها و رشد اقتصادی در کشورها همبستگی وجود دارد.
آنها با توجه به تمایلاتی که دارند سعی میکنند نهادهایی را شناسایی و اندازهگیری کنند که ممکن است به رشد کمک کنند اما متناسب با تعابیر آزادسازی نیستند برای مثال دولت های رفاه و تا جایی که این نهادهای نظارتی که رشد را تبلیغ میکنند حداقل در برخی کشور مهم هستند و رها کردن آنها از دنیای نهادی منجر به یک تصویر جانبدارانه از این میشود که نهادها چگونه میتوانند یا نمیتوانند رشد و توسعه را ارتقاء دهند.