Abstract:
ساخت هویتی ایران از یک سو، ویژگی های خاص تاریخی و فرهنگی ملیت ایرانی را در این
نقطه ویژه جغرافیایی بازنمایی می کند و از دگر سو، انتخاب آگاهانه یا تاثیرپذیری انفعالی از
فرهنگ های دیگر را نشان می دهد. به واقع، در تاریخ طولانی ایران راز تفاوت دو حرکت
متفاوت جوشش فرهنگی و ریزش اندوخته های تاریخی چیست؟ چرا در یک زمان، باروری و
شکوفایی هویت ایرانی را شاهد هستیم و در زمان دیگر، جایگاه فرودست آن را نظاره می کنیم؟
آیا می توان برای جذب ها و حذف های عناصر فرهنگی بیگانه سازوکاری تصور کرد که توام با
آن، از استقلال فرهنگی ایرانی خبر دهد؟ دوره های گوناگون تاریخی حکایت از تحولاتی
بنیادین فرهنگی و هویتی داشته است که دو مسیر جداگانه را به تصویر می کشد: خودباختگی و
انفعال فرهنگی و رشد و تعالی فکری. روشن است که فرهنگ بیگانه تسلیم پذیری تمام عیار را
درخواست می کند، اما کدام ویژگی های انحصاری هویت ایرانی این هدف شوم را تسهیل
بخشیده و کدام ویژگی ها در برابر آن با افتخار سر برافراشته است؟ در این نوشتار، در پی آنیم
که نشان دهیم ساخت هویتی ایرانی در دوره پس از انقلاب اسلامی از دو سیاستگذاری متفاوت
برای حفظ و بقا، و تداوم و بالندگی تاثیر پذیرفته است. اما آیا هر دو این سیاست ها به این هدف
دست یافته اند؟ ارایه تصویری دقیق از ویژگی های هویت ایرانی و تبیین نقش ساخت ها در
گزینش آزاد افراد و گروه ها می تواند کمک ارزنده ای به کاهش رویارویی های فکری ایران
کنونی کرده و اصول مسلم حاکم بر رفتار را به طور اندیشیده شده تعیین کند
Machine summary:
در این جا، ما در صدد هستیم تا برای ساخت هویتی جدید در دوره پس از انقلاب اسلامی از دو رویکرد جامعه شناختی کامیونیتاریانیسم ١ و همکنشی نمادین بهره ببریم و به طور ضمنی به این پرسش ها نیز پاسخ دهیم که امتیازها و کاستی های این امر چیست ؟ و آیا در این فرض، ما دوباره _____________________________________________________ ١- این رویکرد جامعه شناختی اندیشمندانی چون السدیر مک اینتـایر (Alisdair MacIntyre)، مایکـل سـاندل Michael) (Sandel، چارلز تیلور (Charles Taylor)، و مایکل الزر (Michael Walzer) را در بر می گیرد.
با ساخت های هویتی متصلب و تغییرناپذیر روبرو خواهیم بود یا این امکان را می یابیم تا شرایط متحول فکری، اجتماعی و سیاسی جامعه را لحاظ نماییم و بر اساس نیازها و منطبق بر مطلوب ها گام برداریم ؟ آیا این امر بدان معناست که با مطلق سازی های منابع هویتی، هر یک از ساخت های هویتی را در تقابل با یکدیگر تصویر کرده و تلاش کنیم تا ساخت هویتی اسلامی را جایگزین ساخت هویتی ایرانی کرده و با ساخت هویتی غربی به مبارزه برخیزیم ؟ فرضیه پیشنهادی نیز آن است که به رغم ظرفیت بالای دو رویکرد کامیونیتاریانیسم و همکنشی نمادین برای ارایه شکلی متصلب و بسته از ساخت های هویتی که بحران های متعددی را در عرصه سیاستگذاری کلان جامعه به نمایش میگذارد و چه بسا تاکنون نیز در برخی مقاطع زمانی از این شیوه بهره جسته ایم ، مدل بازسازی شده این دو رویکرد توانایی آن را دارند تا با شرایط کاملا متحول و جدید دوره پس از انقلاب اسلامی تطابق داشته باشند، زیرا قرائت هایی خاص از این دو رویکرد، به شکلی از ساخت هویت بخش اشاره دارند که امکان بازنگریها و تغییرات جدی را در اندیشه و عمل اجتماعی – سیاسی فراهم میکند.