Abstract:
در میان شاعران معاصر، مهدی حمیدی شیرازی نامی آشنا و آثاری ماندگار به ویژه در عاشقانه سرایی دارد. دو مثنوی «موسی» و «بت شکن بابل» دو سروده ی معروف او هستند که توانایی او را در سرودن اشعار غیرعاشقانه نیز بازمی نمایند. هر دو اثر بر پایه ی سرگذشت دو پیامبر (موسی و ابراهیم) شکل گرفته اند و رویدادهایی از زندگی آنها را بازمی گویند. در این مقاله، دو مثنوی یادشده بازخوانی و با یک دیگر مقایسه می شوند تا ضمن بررسی شیوه ی حمیدی، میزان توفیق او در سرودن این دو اثر ارزیابی شود. یافته های این بررسی نشان می دهد که شیوه ی حمیدی را در آفرینش این دو منظومه می توان بازنویسی خلاق دانست. او سرگذشت موسی و ابراهیم را در جایگاه اثری کهن در نظر گرفته و روایتی خلاقانه با محوریت یک رویداد برجسته در زندگی آنها بازنوشته است. با مقایسه ی این دو مثنوی، «بت شکن بابل» اثری خلاق تر و منسجم تر شناخته می شود که رویدادهای زندگی ابراهیم به گونه ای هنری برای پیش برد پیرنگ و تقویت شخصیت پردازی در آن به کارگرفته شده است.
Machine summary:
البته «داستانی مستقل و کامل » از سرگذشت این دو پیامبر در قرآن و تورات نیست و روایت هایی پراکنده در این دو متن وجود دارد؛ اما وجود این دو کتاب در جایگاه پیش متنی که برای شاعر، نقش منبع الهام اولیه را دارد نشان میدهد «موسی» و «بت شکن بابل » به گونه ای کاملا مستقیم از ذهن و تخیل شاعر خلق نشده اند و شیوه ی آفرینش این سروده ها را میتوان در حوزه ی بازنویسی و بازآفرینی جست وجو کرد.
ابیات ٣٨ تا٨١ راوی «بت شکن بابل » در بخش نخست ، نگاهی گسترده به دیر و مراسم ادای نذر دارد، اما در این بخش ، روایتش را مانند لنز دوربینی که بر نقطه ای ویژه زوم میشود، بر یکی از حاضران متمرکز میکند؛ درحالیکه همه بعد از ادای نذر، شادمانند و پایکوبی میکنند، احساس و اندیشه ی یکی با دیگران متفاوت است : هرکس آنجا بر سر غم خاک زد جز یکی کز غم گریبان چاک زد گرچه هر بیننده ای آن بیم دیــد کس ندید آنها که ابراهیـم دیــد (همان ) از اینجاست که حضور ابراهیم در نقش قهرمان روایتی که حمیدی آغاز کرده است ، آشکار میشود.
حمیدی در این اثر با استفاده از رویدادهای زندگی موسی که از زبان خود او بیان میشود، تصویر شخصیتی عاشق و دل خسته در ذهن مخاطب نقش میزند تا او را برای نقطه ی اوج داستان که دیدار موسی با خدا (معشوق ) است ، آماده کند.