Abstract:
فلسفۀ سیاسی آگامبن از اندیشه های سیاسی میشل فوکو تاثیرات عمیقی پذیرفته است. آگامبن نیز
همچون فوکو سیاست معاصر غربی را نوعی زیست سیاست می داند که زندگی (زیست) را ابژۀ خود قرار داده است. اما با وجود این نظر مشترک و تاکید آگامبن بر اینکه در راستای تصحیح و تکمیل اندیشه های فوکو گام برمی دارد، به نظر میرسد اختلافات عمیقی نیز میان ایشان وجود دارد. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که دیدگاه دو متفکر در باب قدرت و زیست سیاست چگونه است و چطور می توان پذیرفت که اندیشۀ سیاسی آگامبن در راستای تفکر سیاسی فوکو قابلتعریف است؟ لذا با بررسی دو مفهوم زیست قدرت و زیست سیاست در آثار این دو متفکر روشن خواهد شد که خاستگاه نظریۀ سیاسی آگامبن دقیقا در دل تحلیل های فوکو نهفته است؛ هرچند از نظر آگامبن، نمونه های عینی زیست قدرت در قرن بیستم، یعنی دولت های مدرن و مخصوصا نازیسم، نشان می دهند که زیست قدرت و حاکمیت چنانکه فوکو و دیگران پنداشته اند از هم جدا نبوده، بلکه از ابتدا قرین هم بوده اند و این ویژگی در قرن بیستم به اوج خود می رسد. بدینروی تصحیح و تکمیل اندیشه های فوکو منطقا آگامبن را وادار به بازگشت به خوانش حقوقی قدرت میکند، اما این بار در بستر زیست سیاست.
Despite Agamben’s assertion that his project somehow corrects or completes Foucault’s political thoughts, it seems that there are some deep and fundamental differences between them. Foucault rejects any kind of theory of power and believes that the analysis of power in the contemporary world should be freed from juridical-theological presuppositions. In contrast, in Agamben’s thought we come across some obvious elements of the classical understating of power and its theological presupposition so that political theology is a basic constituent of his theory about sovereign power. Though Foucault’s aim is mostly to analyze power’s mechanisms according to a micro-politics, he never thinks about the role of a person or state and his/her or its decision as a foundation for political situation. In contrast, he regards such a point of view as the feature of the classical theories about power. For him power is a Nietzschean concept which is the foundation of everything. Agamben, following Schmitt, regards power as the sovereign power. He believes that there is a logic for our contemporary political situation called “the state of exception”, that is the result of sovereign decision. This article tries to analyze the meaning and mechanism of biopower and biopolitics in both thinkers and explain the way that Agamben’s political theory can be said to be rooted in Foucault’s analysis.
Machine summary:
اين مقاله در پي پاسخ به اين پرسش است که ديدگاه دو متفکر در باب قدرت و زيست سياست چگونه است و چطور مي توان پذيرفت که انديشۀ سياسي آگامبن در راستاي تفکر سياسي فوکو قابل تعريف است ؟ لذا با بررسي دو مفهوم زيست قدرت و زيست سياست در آثار اين دو متفکر روشن خواهد شد که خاستگاه نظريۀ سياسي آگامبن دقيقا در دل تحليل هاي فوکو نهفته است ؛ هرچند از نظر آگامبن ، نمونه هاي عيني زيست قدرت در قرن بيستم ، يعني دولت هاي مدرن و مخصوصا نازيسم ، نشان مي دهند که زيست قدرت و حاکميت چنان که فوکو و ديگران پنداشته اند از هم جدا نبوده ، بلکه از ابتدا قرين هم بوده اند و اين ويژگي در قرن بيستم به اوج خود مي رسد.
حميدرضامحبوبي آراني ١،عباس جمالي ٢ چکيده : واژگان کليدي : فوکو، آگامبن ، زيست قدرت ، زيست سياست ، زندگي برهنه ، وضعيت استثنايي Agamben and Foucault: Sovereignty and Power Hamid Reza Mahboobi Arani, Abbas Jamali Absract: Despite Agamben’s assertion that his project somehow corrects or com pletes Foucault’s political thoughts, it seems that there are some deep and funda mental diferences between them.
در همين راستا فوکو در پايان جلد نخست تاريخ جنسيت ٢ (اراده به دانستن ٣) در راستاي تبيين چگونگي ادغام زندگي در سياست و تبديل سياست به زيست سياست ٤، بار ديگر به قياس ديدگاه خودش و نظريۀ حقوقي پرداخته و سعي کرده خطوط تمايز اين دو را برجسته سازد٥؛ نيز تحليلي از قدرت را ارائه مي دهد که آگامبن نيز در هومو ساکر٦ بحث اش را در باب زيست سياست از همين تحليل مي آغازد.