Abstract:
رابطه «توسعه» به معنای ایجاد شرایط برای «بهتر شدن زندگی»، با فلسفه سیاسی در سرآغازهای اندیشه مدرن به حاشیه رانده شد و در قرن بیستم، با اتکا به فایده گرایی و اقتصاد بازار، توسعه به مثابه «رشد» مدعی چیزی شد که دانش مدنی/ سیاسی از ابتدا در پی آن بود، یعنی «زندگی خوب». در دهههای اخیر، علوم انسانی- اجتماعی به فرونسیس (حکمت عملی) ارسطو توجه کرده است. این مقاله تلاش میکند تا از این مفهوم برای نظریهپردازی در حوزه توسعه بهره بگیرد. این مقاله، با اخذ مفهوم «فرونسیس» و ارتقای آن، سعی در ارایه یک نظریه توسعه با عنوان «توسعه فراستمند» دارد. نظریه توسعه فراستمند سعی در احیای پیوند اخلاق، اقتصاد و سیاست با توسعه دارد. به تعبیری با واسازی نظریه «رشد اقتصادی» و نشان دادن تقلیل گرایی آن در معنا و اهداف توسعه، برای بازسازی نظریه توسعه با بهره گیری از مقومات اندیشه مدنی/ سیاسی تلاش میشود تا نظریه فراستمندی توسعه با رویکرد دلالتی مطرح شود و نقش و جایگاه شهروندی به عنوان دلالت هنجاری توسعه فراستمند نشان داده شود. بدین معنا «شهروندی مبتنی بر ایده توسعه فراستمند»، مفهومی است که باید در پی تحقق آن باشیم و شاخص ارزیابی توسعه بر اساس میزان تحقق شهروندی در جامعه اندازه گیری شود. دموکراسی به مثابه خردورزی جمعی، مشارکت به معنای ارتقای فرونسیس شهروندان و آزادی، مهم ترین مولفههای تحقق شهروندی برای توسعه فراستمند هستند.
The relationship between political philosophy and development, as the creation of conditions that would lead to "life betterment", was marginalized in the beginnings of the development of modern political thought. Due to the influence of ideas such as utilitarianism and the market economy, the twentieth century witnessed the re-emergence of the concept of development as growth. The mentioned concept claimed what civic/political knowledge sought from the beginning, namely "Good living". This paper is an attempt to rebalance this situation by developing a theory of phronetic development based on the Aristotelian concept of phronesis. Using an implicative approach, the paper argues for using the concept of citizenship as the normative implication of phronetic development. In order to do so, the paper deconstructs economic growth theory, exposes its reductionist conception of development, and reestablishes the link between moral philosophy, economy, politics, and development. In this conception, democracy as public reasoning, participation as empowering citizens' phronesis, and freedom are the main constitutive elements of phronetic development. Therefore, appropriate policies and measures should be put in place to promote citizenship that induces phronetic development.
Machine summary:
شهروندی به مثابه دلالت هنجاری توسعه فراستمند عباس منوچهری * ** سعید نریمان چکیده رابطۀ «توسعه » به معنای ایجاد شرایط برای «بهتر شدن زندگی»، با فلسفه سیاسی در سرآغازهای اندیشه مدرن به حاشیه رانده شد و در قـرن بیسـتم ، بـا اتکـا بـه فایده گرایی و اقتصاد بازار، توسعه به مثابه «رشد» مـدعی چیـزی شـد کـه دانـش مدنی/ سیاسی از ابتدا در پی آن بود، یعنی «زندگی خـوب ».
در این مقاله تلاش مـیشـود تـا بـا بازگشت به اندیشه سیاسی و برقراری پیوند میـان توسـعه و دانـش سیاسـی از یکسـو و وام گیری فرونسـیس ارسـطو و کاربسـت آن در توسـعه از سـویی دیگـر، نظریـه توسـعه فراستمند را تبیین و هسته مرکزی این نظریه که همانا شهروندی بـه مثابـه مهـم تـرین شأن انسان مدرن و مقوم های آن است ، تشریح شود.
این تعریـف از آنجـایی کـه بـا مفهـوم خـوب زیسـتن و سعادت انسان ارتباط تنگاتنگی دارد، به مفهوم توسعه ارتباط برقرار میکنـد و از سـویی دیگر از آنجایی که نوعی خردورزی انسان در اجتماع برای عمل درست به اقتضای زمـان و مکان است ، با مفهوم شهروندی ارتباط دارد و در نهایت چون مفهوم خیـر و خـوبی در آن مستتر است ، واجد سویه های اخلاقی و هنجاری نیز هست .
از این منظر میتوان گفت که نظریۀ توسعه ، یک منظومۀ دلالتـی اسـت مشـتمل بـر دلالت هایی که هر یک به وجهی از امر توسعه میپردازند و در نهایت ایـن دلالـت هـا بـه صورت یک چارچوب مفهومی- نظری، یک مکتب توسعه را شکل میدهند که چگـونگی تحقق یک زندگی خوب را پردازش کرده است .