Abstract:
علم امام، گستردگی و ویژگیهای آن ازجمله مباحث چالشی در تاریخ کلام شیعه امامیه بوده و پاسخهای متعددی به مسیله علم امام، ازجمله عدم ضرورت دانش امام به دایره غیب یا ضرورت این علم ارایه شده است. مسیله مقاله حاضر، قلمرو علم امام و ویژگیهای آن از دیدگاه مرحوم کراجکی است. هدف از پژوهش، پاسخ به این پرسش است که گستردگی دانش امام به دین تا چه حد بوده؟ و آیا قلمرو علم امام در دایره امامت، شامل علوم غیبی نیز هست؟ پاسخ به این پرسش به روش توصیفی تحلیلی ارایه شده است. کراجکی بهعنوان یکی از متکلمان امامیه منتسب به مکتب بغداد با اتخاذ رویهای میانه، به این مسیله با رویکرد پاسخ به شبهات پرداخته و پاسخ او بهعنوان متکلم نزدیک به عصر حضور، مهم تلقی میشود. یافتههای مقاله شامل بررسی ادله کراجکی در ضرورت کمال علمی امام به دین و علم امام به برخی نهانها و امور غیبی با قید لا علیالدوام و با ویژگیهای خاص چون علم شانی و معصومانه است.
Imam's knowledge, its scope and characteristics have been among the challenging topics in the history of Imami Shiite theology and, numerous answers have been provided to this issue, including the non-necessity of Imam's knowledge to the unseen or the necessity of this knowledge. Using a descriptive-analytical method, this paper analyzes the realm of Imam's knowledge and its characteristics from the perspective of the late Karajki. This research aims to show the extent of the Imam's knowledge of religion. And does the realm of Imam's knowledge in the circle of Imamate also include the unseen knowledge? Karajki's views are considered important as a theologian close to the age of the presence of the Imams (PBUT). The findings show that Karajki considers the high degree of Imam's knowledge to religion as a necessary matter as he considers the Imam's knowledge of some hidden and unseen matters necessary, but on the condition that this knowledge is not permanent with special features such as infallibility and potentiality.
Machine summary:
کراجکی بهعنوان یکی از متکلمان امامیه نهتنها علم امام را کامل دانسته، بلکه این کمال را ضروری ميداند و دو دلیل بر ضرورت کمال علمی امام ذکر ميکند: الف) لزوم تفسیر قرآن و اقوال پیامبر و بهطورکلی لزوم تفسیر دین؛ در تبیین دو مبنای فوق باید گفت: کراجکی در برابر این سؤال مخالفان که بعد از نبی که رسالت را ابلاغ کرده و امانت را ادا کرده است، چه نیازی به وجود امام است؟ معتقد است امت در تفسیر معانی اقوال پیامبر( و آشکار شدن دین بینیاز نیست.
حال سؤال جناب کراجکی این است که چگونه چنین کمال علمی برای عایشه قابل اثبات است که او را از دیگر آحاد امت جدا میکند و برای امام نیست؟ (کراجکی، بیتا، ج 1، ص322) اگر مبنای اهلسنت این باشد که برای بشر به دلیل عدم وحی چنین کمال علمی قابل تصور نیست؛ پس چگونه برای عایشه ممکن است؟ اگرچه با جستوجو در منابع حدیثی تنها بخشی از حدیث با عنوان «بخشی از دین را از عایشه بگیرید» یافت شد (ابناثير جزري، 1367، ج 1، و قولهم إنّه يرجع في البعض الذي لايعلمه إلى الامّة، و لايجيزون أن يرجع في الكلّ إذا لم يعلمه إلى أحد من الامّة، و لسنا نجد فرقا بين حاجته إلى رعيّته في بعض [ما] لايعلمه، و بين حاجته إليهم في كلّ [ما] لا يعلمه (ر.
نتيجهگيری کراجکی معتقد به علم کامل امام به دین و افضلیت علمی ایشان است و این اعتقاد برخلاف دیدگاه اهلسنت است که معتقدند تمام علم دین در یک نفر قابل جمع نیست.