Abstract:
قاضی سعید قمی از افاضل حکما و عرفای ایران در دورۀ صفویه بود. او در حکمت مشاء و اشراق تبحر داشت و دارای گرایشهای عرفانی بود. قاضی در حوزۀ صفات الهی قائل به الهیات سلبی بود و اعتقاد داشت آنچه از وجود و صفات ممکنات میفهمیم، قابل انتساب به خداوند نیست، زیرا، اولاً خدا وجود صرف است و هیچ صفتی ندارد؛ دیگر اینکه عقل توانایی درک خدا و صفاتش را ندارد. او در بحث وجودشناسی صفات، باور به عینیت و زیادت صفات را شنیع دانسته و به تبیین نیابت ذات از صفات پرداخته است. او بهطور مفصل به صفت علم خدا پرداخته و معتقد بود علم خدا آنگونه که بین حکما مشهور است، حضوری و حصولی و اجمالی نیست. نوشتۀ حاضر بر آن است تا با نگاهی انتقادی به بررسی دیدگاه قاضی در حوزۀ صفات، بهویژه صفت علم خدا بپردازد و نشان دهد که دیدگاه قاضی با وجود مطابقت با ظاهر برخی روایات، بهدلیل پایبندی به برخی اصول، از جمله باور به تباین کلی بین خدا و ممکنات، از یک سری ضعفهای درونی رنج میبرد و با برخی مبانی عقلی و یک سری روایات سازگاری ندارد.
Qadi Sa‘id Qumi is one of the greatest philosophers and mystics of Iran during the Safavid era. He was competent in peripatetic and Illumination philosophies, and had mystic tendencies. With regard to the divine attributes, he believes in the negative divinity and believes that what we understand from the existence and attributes of the possible beings cannot be attributed to God. The reasons he gives in for this is that God is the pure Being and has no attribute, and the human intellect does not have the capability to understand God and His attributes. With regard to the ontology of attributes, Qadi deems detestable the belief in the addition and sameness of attributes with God, and favors the representativeness of attributes for the divine essence. He extensively discusses the divine knowledge attribute and believes that God’s knowledge is not intuitive, acquired, or differentiated (the views commonly hold by philosophers). This study aimed to adopt a critical view to examine Qadi’s viewpoint in the divine attributes’ domain – especially the divine knowledge attribute – and to show that despite its congruence with the outer appearance of some narrations, his viewpoint suffers from some internal weaknesses such as adherence to some questionable principles – such as belief in the overall difference between God and possible beings – and disagrees with some intellectual principles and narrations.
Machine summary:
قاضي در حوزة صفات الهي قائل به الهيات سلبي بود و اعتقاد داشت آنچه از وجود و صـفات ممکنات ميفهميم ، قابل انتساب به خداوند نيست ، زيرا، اولا خدا وجود صرف است و هيچ صفتي نـدارد؛ ديگـر اينکـه عقل توانايي درک خدا و صفاتش را ندارد.
نوشتۀ حاضر بر آن است تا با نگاهي انتقـادي به بررسي ديدگاه قاضي در حوزة صفات ، به ويژه صفت علم خدا بپـردازد و نشـان دهـد کـه ديـدگاه قاضـي بـا وجـود مطابقت با ظاهر برخي روايات ، به دليل پايبندي به برخي اصول ، از جمله باور به تباين کلي بين خدا و ممکنات ، از يـک سري ضعف هاي دروني رنج ميبرد و با برخي مباني عقلي و يک سري روايات سازگاري ندارد.
او براساس سخن امـام علي (ع ) که فرموده است : «الذي بان من الخلق فلاشيء کمثله » (خدا با خلق مباين اسـت و هيچ چيزي مثل او نيست ) (صدوق ، ١٣٩٨: ٣٢) ميگويد: اگر خدا بـا مخلوقـات در ذات و صفات اشتراک و سنخيت داشته باشد، بايد همچون ممکنات ، مخلوق باشد و هـر آنچـه در مخلوقات از صفات امکاني هست در او نيز باشد، درحالي که اين گمان در مورد خدا باطـل است .
رد حالت اول : اگر علم خدا به موجودات حضوري باشد، لازم آيـد کـه خـدا توسـط غيـر مسـتکمل گردد، زيرا حقيقت علم چيزي غير از حضور است و علم با حضور شيء نزد عالم به وجود مي آيد، بنابراين براي اينکه خدا به چيزي علم حضوري پيدا کند، نيـاز بـه حضـور آن نـزد خود دارد که اين فرض با بي نيازي مطلق خدا ناسازگار اسـت (قمـي، ١٤١٥ق ، ج ٢: ٤٤٦).