Abstract:
متون تاریخنگاری عصر صفوی مشحون از روایت جنگها و منازعات نظامی داخلی و خارجی حکومت صفویه است. جنگ جایگاه ویژهای در تاریخنویسی این دوره مییابد تا آنجا که اگر رویدادی به درگیری نظامی منجر نمیشد در نظر مورخان شایسته نقل و ضبط در تاریخ نبود و شانس کمی برای بازگویی در آثار آنان مییافت؛ بنابراین نحوه روایت جنگ اهمیت خاصی داشت و نیازمند ساختار روایی مناسب برای بازنمایی رویداد و انتقال اهداف واقع در پشت این روایتگری به مخاطبان اثر بود. این پژوهش با اتخاذ روش توصیفی – تحلیلی و ساخت الگویی از نظریات مربوط به روایت در پی پاسخ به این پرسش است که جنگ در تاریخنگاری دوره صفوی چگونه روایت میشود و مورخین از ثبت آن، چه اهدافی را دنبال میکردند؟ دستاورد پژوهش حاضر این است که مورخان با گزینش عناصر روایت و سرکوب یا برجسته کردن مولفههایی از این عناصر، طرحی از روایت جنگ ارائه میدهند که هدف آن بازنمایی داعیههای ارضی صفویان و مشروعیت حاکمیت و اقدامات آنان در مناطق جنگی و مورد منازعه بود.
AbstractSafavid chronicles are full of narratives of wars, and domestic and foreign military conflicts of the Safavid government. War finds a special place in the historiography of this period, so much so that if an event did not lead to a military conflict, historians would not consider it worthy of being recorded, and its emergence inside historical texts was improbable. Therefore, the narration of the war was of special importance and required an appropriate narrative structure to represent the event and convey the goals behind the narration to the audience. By adopting a descriptive-analytical method and constructing a model of theories related to narration, this research tries to illuminate war narration in Safavid historiography and the goals of historians in recording wars. The results show that, by selecting narrative elements, suppressing or highlighting some components of these elements, historians present a war narrative that aims to represent the Safavid territorial claims, the legitimacy of their rule and actions in war zones and disputed areas.
Machine summary:
اين پژوهش با اتخاذ روش توصيفي ـ تحليلي و ساخت الگويي از نظريات مربوط به روايت در پي پاسخ به اين پرسش است که جنگ در تاريخ نگاري دوره صفوي چگونه روايت ميشود و مورخين از ثبت آن ، چه اهدافي را دنبال مي کردند؟ دستاورد پژوهش حاضر اين است که مورخان با گزينش عناصر روايت و سرکوب يا برجسته کردن مولفه هايي از اين عناصر، طرحي از روايت جنگ ارائه ميدهند که هدف آن بازنمايي داعيه هاي ارضي صفويان و مشروعيت حاکميت و اقدامات آنان در مناطق جنگي و مورد منازعه بود.
کتاب جنگ هاي ايران دوره صفوي از خان بابا بياني تنها به توصيف جنگ ها پرداخته ، فلور در ديوان و قشون در عصر صفوي، ساختار سپاه و مراتب نظامي صفويان را بررسي نموده و شعله کوئين در تاريخ نويسي در روزگار شاه عباس بر انديشه سياسي و گرته برداري در تاريخ نگاري تمرکز نموده است .
شايد دو مورد احصاء لشکر در دوران شاه صفي شامل جنگ مريوان با شش هزار (خواجگياصفهاني، ١٣٦٨: ٨٨-٩٠) و دوازده هزار قشون صفوي در فتح بغداد توسط عثماني (حسيني، ١٣٨٨: ١٦٧) دقيق ترين آمار بسيج نيروي صفويان باشد.
تواريخ دوره ي اول تنها به فرمان ارسال لشکر ايالات در جنگ چالدران ، (خواندمير، ١٣٧٠: ٨٦) ذخيره آذوقه ، کاه ، غلات و حبوبات در محاصره ٩٣٠ه ق هرات (همان : ١٢٨) و تلف شدن احشام و غنائم بسيار بر اثر حرکت تهماسب به کبود گنبد براي مقابله با سلطان سليمان اشاره کرده اند (نويديشيرازي، ١٣٦٩: ٧٧).