Abstract:
سینما همچون دیگر متون نوشتاری و دیداری، بازتابدهندة ارزشهای فرهنگی و اجتماعی است و از اینرو میتواند در تحلیلهای بینرشتهای زبانی و فرهنگی مورد توجه قرار گیرد. تحلیل گفتمان اینگونه متون، یکی از روشهایی است که میتواند ارتباط متن با جامعه را از منظر جزییات بهکاررفته در متن بررسی کند و یافتههای ارزشمندی را فراروی پژوهشگران قرار دهد. از میان همة روشهای تحلیل گفتمان، روش لاکلاو و موفه، روشی کارآمد در بررسیهای متونی است که در آنها ارجاعات مربوط به اجتماع اهمیت دارد. این روش از یکسو ریشه در مارکسیسم دارد و از سویی از منظر پساساختارگرایی به پدیدهها نظر میکند. هدف این پژوهش، ارائة الگویی برای گفتمانهای مربوط به گذشته در متون روایی است؛ زیرا به نظر میرسد امروزه، گذشته در متون روایی دیداری به مسئله تبدیل شده است و از این منظر، بررسی درونمایة گذشته در متون معاصر اهمیت بسیاری دارد. این پژوهش قصد دارد با روش تحلیل گفتمان لاکلاو و موفه و از طریق بررسی نشانههای متن، به تحلیل بینرشتهای گذشتهگرایی در دو فیلم پلة آخر و گذشته بپردازد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد، گذشته در این متون به صورت گفتمانهای متفاوتی، ازجمله حذف، جبران، بازگشت و تثبیت بازنمایی شده است. هر یک از این گفتمانها نمایندة خاص مواجهة با گذشته از سوی طبقات مختلف در جامعۀ امروز ایرانی است.
Similar to other written and visual narratives, Cinema reflects social and cultural values, and therefore, it has much to offer to interdisciplinary approaches to language and culture. It is possible to examine connections between the text and the society via discourse analysis and attending to the details of such texts, which could offer valuable findings to researchers. Among relevant methods in discourse analysis, Laclau and Mouffe’s approach (known as Discourse theory) is an efficient method in analyzing texts in which social references are of importance, since on the one hand, Discourse theory is rooted in Marxism, and on the other hand, it views the phenomena from the perspective of the poststructuralism. The purpose of this paper is to offer a model to study discourses on the Past in narrative texts. Today, it seems that the Past has become a problematic motif in narrative texts, and therefore, it is important to study the theme of the Past in contemporary texts. Thus, this paper draws on Discourse theory and semiotics to analyze pastism in two Iranian movies: The Last Step (Pelleye Akhar) (2012) and Le Passe (Gozashte) (2013). The results indicate that the past is represented as different discourses including, elimination, reprisal, return and fixation. Each of these discourses can represent a particular manner to encounter the past on the part of different social classes.
Machine summary:
بـراي بررسـي نشـانه ها، از روش تحليـل گفتمـان لاکلاو و موفـه يـا نظريـۀ گفتمـان اسـتفاده شـده اسـت ؛ زيـرا ايـن روش معمـولاً بـه الگوهـاي عامـي توجـه مي کنـد کـه بـا اسـتفاده از آن هـا، از گفتمان هــاي يــک دورٔە مشــخص يــا قلمــرو اجتماعــي خاصــي ، مي تــوان نقش هايــي انتزاعــي را اســتخراج کــرد (يورگنســن و فيليپــس ١٣٨٩: ٤٧).
راودراد و ســليماني در «بازنمايــي گفتمان هــاي "تجربــۀ دينــي " در ســينماي بعــد از انقــلاب اسـلامي » (١٣٩١)، سـه فيلـم سـينمايي را بـا ايـن نظريـه بررسـي کرده انـد کـه جـزو معـدود پژوهش هايــي اســت کــه بــه بررســي متــون روايــي بــا اســتفاده از ايــن رويکــرد پرداختــه اســت .
پژوهش هايــي نيــز بــه بررســي ابزارهــاي رســانه اي بــا نظريــۀ لاکلاو و موفــه پرداخته انــد کــه از آن ميــان مي تــوان بــه مقــالات «تحليــل گفتمــان برنامه هــاي توليــدي شــبکۀ "مــن و تــو"» (١٣٩٤) و «تحليــل گفتمــان انتقــادي پيام هــاي فرهنگــي و سياســي بيلبوردهــاي شـهرداري تهـران » (١٣٩٩) اشـاره کـرد کـه اولـي بـه بررسـي شـبکه اي تلويزيوني و ارائـۀ انواع هويت هــا و گفتمان هــاي آن پرداختــه و دومــي نيــز تصاويــر بيلبوردهــاي شــهرداري تهــران را دســت مايۀ بررســي هاي گفتمانــي خــود قــرار داده اســت و از خــلال آن ، گفتمان هــاي موجــود در آن هــا را مــورد واکاوي قــرار داده اســت .
عــلاوه بـر ايـن ، آنچـه کـه در نـزد سوسـور٢ و سـاختارگرايان مطـرح بـود مبنـي بـر اينکـه نشـانه ها در يــک نظــام و از راه تمايزشــان بــا ديگــر نشــانه ها معنــا مي يابنــد، در نظريــۀ گفتمــان نيــز مطــرح اســت ؛ بــه ايــن ترتيــب کــه مطابــق نظريــۀ گفتمــان ، مفاهيــم در درون گفتمان هــاي متضــاد، معنــاي خــاص خــود را مي يابنــد و از اين روســت کــه هــر عمــل يــا پديــده اي بايــد بـراي يافتـن معنـا در يـک گفتمـان ارائـه شـود و در چهارچـوب خاصـي قـرار بگيـرد.