Abstract:
برخی حکمای معاصر درباره مبحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و مبحث اقسام معقولات اظهارنظر کردهاند، اما در منظومه آرای ایشان، انسجام میان این دو مبحث جای تامل دارد. ازجمله این افراد میتوان علامه طباطبایی و شهید مطهری را نام برد. در این نوشتار، ماحصل این دو مبحث به طور خلاصه از منظر این دو حکیم تشریح و ارتباط این دو نظریه در منظومه فکری ایشان بررسی شده است. بهطورکلی از عدم هماهنگی این دو نظریه، انفکاک مبحث «صدق» از «تحقق عینی» حاصل میگردد که بیتوجهی به این نتیجه، انفکاک معرفتشناسی از هستیشناسی را نتیجه میدهد. در این مقاله علاوه بر بررسی نظرات حکمای مذکور، ارتباط میان مبحث «صدق» و «تحقق عینی» تبیین شده و از ارتباط این دو مبحث با یکدیگر، در منسجم کردن نظریه اصالت وجود با مبحث اقسام معقولات استفاده گشته است. در پایان دستهبندی جدیدی از اقسام معقولات ارایه شده است.
Some of the contemporary philosophers have commented on two subjects: (1) the principality of existence and the conventionality of quiddity; and (2) various types of intelligibles. However, the consistency between these two discussions needs to be scrutinized in the array of their views. Among those persons, we may name Allama Tabataba’i and Martyr Mutahhari. In the present article, we have shortly expounded the concluding views of those two philosophers and investigated the relationship between the two views for them. Generally, the separation of ‘veracity’ from ‘objective realization’ is resulted from the inconsistency between those theories; and ignoring this would result in separation of epistemology from ontology. In this article, in addition to investigating the opinions of the abovementioned philosophers, we have explained the relationship between the two discussions of ‘veracity’ and ‘objective realization’, and have used this in making the theory of principality of existence consistent with the discussion of types of intelligibles. At the end, we have presented a new classification of the types of intelligibles.
Machine summary:
در ابتدا چند نکته مقدماتی ذکر میگردد: عروض و اتصاف معقولات ثانیه منطقی به اتفاق نظر حکما ذهنی است و مصادیق آنها با اینکه محقق و دارای ثبوت هستند، ولی تحقق آنها خارجی نیست، بلکه ذهنی است؛ فلذا در این مقاله از این دسته از معقولات بحث نخواهد شد.
بررسی ساختار نظر علامه: هماهنگیِ نظریه اصالت وجود و اعتباریات علامه، با نظریه ایشان درباره تعیینِ معقولات اولی و ثانیه محل تأمل است؛ در نتیجه نظم ساختارِ نظرات ایشان هم محل تأمل است؛ زیرا از سویی مطابق نظریه اصالت وجود، وجود محقق است و ماهیت سراب است و از طرف دیگر، مطابق با معقول ثانی بودنِ وجود، «وجود» تحقق ندارد و با توجه به معقول اولی بودن ماهیت، ماهیت دارای فرد مستقل خارجی است؛ در نتیجه ساختارِ نظرات ایشان ناهماهنگ است.
بررسی ساختار نظر شهيد مطهری: نظریه اصالت وجود و اعتباریت ماهیت ایشان هم، همانند نظریه علامه طباطبائی، با نظریه ایشان درباره تحقق معقولات هماهنگی ندارد؛ زیرا از یک طرف وجود محقق است و ماهیت حد آن است ولی از طرف دیگر وجود معقول ثانی است و مابإزای خارجی ندارد و ماهیت دارای مصداق مستقل خارجی است.
بررسی مبنایی: ماهیات در خارج محقق بالتبع هستند؛ در نتیجه ارتباط ماهیت با وجود به صورت حیثیت تعلیله تحلیلی است؛ پس معقول اول دانستن ماهیات بخشِ صحیح نظر ایشان است، ولی نه با این تبیین.
از سوی دیگر نظریه ایشان درباره اعتباری دانستن ماهیات (به معنای عدم تحقق خارجی آن) محل تأمل است، ولی آنچه اهمیت دارد این است که هیچکدام از این دو نظر را نمیتوان بر دیگری مبتنی دانست؛ زیرا با یکدیگر هماهنگ نیستند.