Abstract:
آینده و آرمان موضوعاتی هستند که امروز بیش از هر روز مسألهمند شدهاند. در وضعیت ابهام ناامیدکنندهای که آینده را فرا گرفته، نیاز فردی، موفقیت شخصی و آیندهی نزدیک، تلاشها را به خود معطوف کرده و آرمان جمعی و آیندهی دور به موضوع ثانوی تبدیل شده است. در چنین وضعیتی «خود» پیوندش را از زمینهی اجتماعی میگسلد، از جامعه، تاریخ و از خویش بیگانه میشود و به شیءوارگی میل میکند. دانشگاه و تربیت دانشگاهی در این میان چه نقشی ایفا میکند؟ پرسش مشخص مقاله آن است که دو دسته رشتهی علوم طبیعی و علوم اجتماعی با این ازخودبیگانگی چه نسبتی دارند؟ دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران به عنوان نمونهی نوعیِ یک دانشکدهی علوم انسانی و دانشکدهی فنیِ دانشگاه تهران به عنوان یک نمونهی نوعیِ دانشکدهی علوم طبیعی درنظر گرفته شد. با 15 دانشجو از هر یک از این دو دانشکده دربارهی آرمانها و آرزوهایشان مصاحبهی عمقی انجام شد. براساس نتایج به دست آمده، قانون علیت تکخطی و تعینگرایانهی حاکم بر پرورش در فضای علوم طبیعی و فنی، به جهان انسانی نیز سرایت میکند. در فضای این رشتهها جامعه نه موجودیتی مستقل، که جمع جبری مجموعهی افراد منفرد دیده میشود و آینده و آرمان چیزی بیش از موفقیتهای شخصی دانسته نمیشود. در مقابل، در فضای سیال و چندپارادایمی حاکم بر علوم انسانی، رابطهی فرد-جامعه رابطهای پیچیده، چندجانبه و رفتوبرگشتی درک میشود. موفقیت شخصی و آرمان جمعی درهمتنیده تلقی میشود و آرمان، نه موفقیت فردی در قالب وضع موجود، که خواستِ تغییر در وضع موجود دانسته میشود.
Future and ideal are something problematic now more than every day before. In this frustrating fog occupying everywhere, all attempts have been assigned to individual needs, personal successes and close future. Collective ideal and far future have become secondary goals. In such conditions “self” will cut its ties from social context, will alienated from the society, from history and from itself and will tend to reification. What role university and academic training will play here? The specific question of this article is how each of the two approaches of natural sciences and human sciences will relate in this alienation? Social faculty of Tehran university has been selected as representative of human sciences and engineering faculty of Tehran university as representative of natural sciences. 15 students of each faculty were interviewed about their ideals, wishes and futures. According to the results, linear determinative scientific causal law dominated on natural sciences in engineering faculty will permeate to the world of human relations. In the sphere of these disciplines society is not an independent totality but just sum of the singular individuals. Ideal and future have seen as not more than just personal success. In contrast in the fluid and multi-paradigm world of human sciences, relation between individual and society will be understood as complicated, multilateral and dialectical. Personal success and collective ideal will be seen as interwoven; and ideal will not know as just personal success inside the status quo, but the will of the change in the status quo itself.
Machine summary:
در فضاي اين رشته ها جامعه نه موجوديتي مستقل ، که جمع جبري مجموعۀ افراد منفرد ديده ميشود و آينده و آرمان چيزي بيش از موفقيت هاي شخصي دانسته نميشود.
ir فصلنامه انجمن ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات / دوره ١٧، شماره ٦٤، پاييز ١٤٠٠/ ٢٣٧- ٢٥٨ مقدمه و طرح مسئله آينده ، اميد، آرزو و آرمان موضوعاتي هستند که امروز بيش از هر زمان ديگري در تاريخ ايران مسئله مند شده اند (مالمير و ديگران ، ١٣٩٨؛ اصل زعيم ، ١٣٩٨؛ فراستخواه ، ١٣٩٨).
رويکرد ذره گرا با حذف جامعه ، در واقع موقعيت فرد براي بروز خود را، و به عبارت ديگر، امکان شکل دادن به اين فرديت را نيز منتفي ميکند و به اين ترتيب فرد هم منتفي ميشود.
دوم آنکه چگونه ميتوان به خود و نحوة ساخته شدن آن مواجهه اي انتقادي داشت ؟ چگونه و بر چه مبنايي ميتوان «خود»ها را نقد کرد؟ براي پاسخ به چنين پرسش هايي آنچه بايد مبناي مطالعۀ خود قرار بگيرد، «رابطۀ فرد با خودش » است ، اما نميتوان از خود بيرون از جامعه سخن گفت .
يافته ها اين گزارش بيش از آنکه به دنبال مقايسه اي باشد ميان دو دسته دانشجويان فني و علوم اجتماعي، مقايسه اي است ميان دو موقعيت ؛ موقعيتي که ذهن ، در کشاکش درگيري با مفاهيم و قوانين طبيعي پرورش مييابد و ديگر، موقعيتي که ذهن در کشاکش ديگري با تحليل مناسبات زندگي اجتماعي و انساني پرورش مييابد، اما حتي مقايسۀ همين دو موقعيت هم اولويت اول اين نوشتار نيست .