Abstract:
پلورالیسم دینی را معمولا با جان هیک (۱۹۱۲ـ۲۰۱۹) میشناسند. هیک با نگاهی بروندینی به ادیان و مذاهب، آنان را در رسیدن به حقیقت هدایت و رستگاری محق میدانست. او با استناد به پیشفرضهایی، ترجیح این گفتمان بر رویکردهای انحصارگرا و شمولگرای دینی را مدعی شد. پلورالیستهای دینی با آگاهی از ظرفیتهای دین اسلام کوشیدند برخی از عرفا و شاعران جهان اسلام را که بهزعم خود منطبق و همداستان با آنان بودند، به جهانیان معرفی کنند، اما از توجه به عارف بزرگ قرن ششم عینالقضات همدانی (۴۹۲ـ۵۲۵ ق) ـ که به نظر میرسد به لحاظ وسعت نظر در میان شخصیتهای اسلامی و دینی شخصیتی کمنظیر باشدـ غفلت ورزیدهاند. این پژوهش به شیوه توصیفی ـ تحلیلی درصدد است به این پرسش پاسخ دهد که نسبت بین نگاه منبسط و وسعتگرایانه دینی عینالقضات با پلورالیسم دینی مطابق با معیار امروزی چگونه است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که عینالقضات همدانی، در هیچ یک از قالبهای نوساخته و امروزی نمیگنجد. در برخی جهات، رهیافتهای عینالقضات در برابر پلورالیستها قرار دارد، اما او بهمثابه یک عالم دینی، در بررسیهای تاریخی و دانشی خود به رهیافتهای پلورالیستها نزدیک شده است و همه ادیان و نظامهای فکری غیر ابراهیمی را نیز واجد بهرههایی از حقیقت میداند. ازاینرو، برای شناخت اندیشههای عینالقضات در حوزه دینشناسی، باید مدل و میدانی فراختر مطرح شود.
Machine summary:
اين پژوهش به شيؤە توصيفي ـ تحليلي درصدد است به اين پرسش پاسخ دهد که نسبت بـين نگـاه منبسط و وسعت گرايانۀ ديني عين القضات با پلوراليسم دينـي مطـابق بـا معيـار امروزي چگونه است ؟ يافته هـاي پـژوهش نـشان مـي دهـد کـه عـين القـضات همداني ، در هيچ يک از قالب هاي نوساخته و امـروزي نمـي گنجـد.
انديشه هاي تکثرگرايانه عين القضات همداني متأسفانه انديشه هاي تکثرگرايانه و تساهل گراي عين القضات همداني تاکنون کمتر مـورد بازخواني و پژوهش قرار گرفته است ، برخي از پژوهندگان همچون علي نقي منزوي ، بـا توجه به نوسان در انديشه هاي عين القـضات معتقدنـد کـه وضـعيت سياسـي جامعـه و سانسور حاکم بر نظام اجتماعي در نوشته هاي او تأثير گذاشـته اسـت ؛ ازايـن رو، نتيجـه مي گيرند که آثار فارسي قاضي همداني نسبت به آثار عربـي او، بـا آزادي قلـم بيـشتري نگاشته شده است (منزوي ، ١٣٧٧: مقدمـه نامـه هـاي عـين القـضات ، ٣/٢٢٠) و تلويحـاً مباحثي چون انديشۀ پلوراليستي و گنوسي گري را در اين نوشتار برجسته تـر مـي داننـد.
اين فرضيه هرچند ممکن است بخش هايي از واقعيت را بيـان کنـد، امـا معتقـديم ايـن موضوع به اندازه اي برجسته نيست که با دو چهره از عين القضات ـ بـه ويـژه در انديـشۀ تکثرگراي ديني ـ مواجه باشيم ، بلکه گونـاگوني نظـرات عـين القـضات ، بـيش از آنکـه تحت تأثير وضعيت اجتماعي باشد، از حالات روحي ، مکاشـفه و آنچـه مـي تـوان آن را «حــال » ناميــد، متــأثر اســت .