Machine summary:
"البته عوامل مربوط پیشگفته در مطالعات مربوط به دموکراتیزاسیون در دموکراسیهای نوپا و به تبع آن در گذارهای اخیر به سرمایهداری دستکم گرفته شده،دلیل این امر هم آن است که اغلب گفتارها در باب دموکراتیزاسیون(و نیز اصلاحات اقتصادی)بر براهینی تأکید دارند که از دولت کمینه و نه دولت بیشینه،و بنابراین از مفهوم کوچک ساختن دولت حمایت میکنند،مثلا هدف از طرح مباحثی مانند جامعه مدنی برای تشویق و فعالیت انجمنهای مستقل از دولت،(هرچند یک مؤلفه اصلی این فرآیند هم در دموکراسیهای جدید و هم در دموکراسیهای قدیم تضمینهای قانونی برای آزادی انجمنها و اجتماعات بوده و هست)یا دلمشغولی به مسائل رژیم و ضرورت در دست گرفتن دولت و ادغام سطحی برخی از مباحث مستقل از همدیگر مانند اندازه،نفوذ،تأثیرگذاری و استبداد دولت از این جملهاند(مقایسه کنید با: Mann:1968,1993 )بنابراین ما باید به دموکراسی همچون قضیهای دو وجهی بنگریم: قضیهای که نتایج غیرقطعی(یا رقابت)دارد،اما در کنار آن رویههای قطعی نیز وجود دارند.
گفتوگو میان این دو دسته از تحقیقات ممکن است توازن غیرمنتظرهای بین آنها برقرار کند که البته میتواند،گذشته از چیزهای دیگر تضاد میان روشهای توضیحدهنده حاشیهای و اصلی را بیشتر سازد،مثلا بحثهایی که درباره قرابت دموکراتیزاسیون و اصلاحات اقتصادی در منطقه کشورهای سوسیالیستی سابق مطرح شده(بنگرید به Kwon:1999 Bunce:1999c,Fishman:1998a, )بسیار شبیه مباحثی است که"یاشار (Yashare:1997) "در گزارش تاریخی خود از اینکه چرا کاستاریکا در تحکیم حاکمیت دموکراتیک از گواتمالا موفقتر عمل کرد،بیان میکند."