Abstract:
نوشتار حاضر پیوستگی یا گسستگی میان نظریة نظام فیض و طبیعیات و هیأت قدیم را از
منظر حکیمان مسلمان مورد پژوهش قرار میدهد. در نظریة افلوطین به عنوان مبتکر نظریة
نظام فیض پیوندی میان نظام فیض و طبیعیات و هیأت کهن مشاهده نمیشود. در میان
حکیمان مسلمان، فارابی میان نظام فیض و طبیعیات و هیأت قدیم پیوند وثیقی برقرار، و
نظام فیض را به شکل ثنایی تقریر میکند. بعد از او ابن سینا، اخوان الصفا، شیخ
اشراق و ملاصدرا، مشی فارابی را از جهت برقراری پیوند میان نظام فیض و طبیعیات و
هیأت قدیم ادامه دادند، ابن سینا نظام فیض را به صورت ثلاثی و رباعی تقریر میکند و
اخوان الصفا نیز دو نظریه در این باره ارائه میکنند. این دیدگاهها تفاوت ماهوی با
نظریه فارابی دارد. شیخ اشراق و ملاصدرا با نقد نظریة مشائیان، بر اساس مبانی فلسفی
خود نظریه پردازی
می کنند. ابوالبرکات بغدادی از حکیمان سلف و طباطبایی از حکیمان معاصر ـ گرچه تفاوت
ماهوی جدی میان نظریه آنها درباره نظام فیض وجود دارد ـ در برابر جبهه موافقان،
جبهه جدیدی گشودند و از گسستگی رابطه میان نظام فیض و طبیعیات و هیأت قدیم دفاع
کردند.
Machine summary:
"بعد از او ابن سینا، اخوان الصفا، شیخ اشراق و ملاصدرا، مشی فارابی را از جهت برقراری پیوند میان نظام فیض و طبیعیات و هیأت قدیم ادامه دادند، ابن سینا نظام فیض را به صورت ثلاثی و رباعی تقریر میکند و اخوان الصفا نیز دو نظریه در این باره ارائه میکنند.
در تقریر اول نظریه ابن سینا، بحث درباره هیولی و صورت فلک اقصی مبین تأثیر طبیعیات قدیم بر نظریه ابن سینا است و در نظریه دوم نیز علاوه بر بیان هیولی و صورت فلک اقصی، ابن سینا تصریح کرده است، این روند پیدایش کثرت بعد از عقل اول تا عقل دهم نیز استمرار پیدا میکند تا سلسله طولی به عقل دهم منتهی شود و از عقل دهم نیز فلکی صادر نمیشود، بلکه به اعتبار تعقل امکان خودش، هیولای مشترک عناصر و به اعتبار تعقل ماهیت خودش صور نوعیه و جسمیه و به اعتبار نسبت وجودش با مبدأ، نفوس ناطقه از او صادر میگردد.
او در این رساله ابتدا نظام فیض را بر مبنای مکتب مشایی، آن هم به شکل ثلاثی تبیین میکند و سپس آن را مورد ارزیابی انتقادی قرار میدهد و میگوید: تعداد عقول برخلاف گفته فیلسوفان مشایی محدود نیست، بلکه بسیار زیاد است و تنها خدا از تعداد آنها آگاهی دارد(3/148-149).
قبل از طباطبایی افلوطین نظام فیض را براساس سلسله مراتب چهارگانه (احد، نائوس یا عقل، نفس و عالم طبیعت) تبیین کرد و ابوالبرکات بر این باور بود که خداوند از طریق تعقل ذاتش، موجود اول را خلق و از طریق تعقل صادر اول، موجود دوم را خلق میکند و به همین ترتیب موجودات یکی پس از دیگری از حضرت حق صادر میشوند."