Abstract:
درباره بیتی از دیوان حافظ که در چاپ مصحح روان شاد علامه محمد قزوینی بدین گونه ضبط شده است: مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند زمانه تا قصب نرگس قبای تو بست تا کنون بحثهای فراوانی در کتب و مقالات گوناگون انتشار یافته، اما صورت صحیح بعضی کلمات و معنی درست بیت همچنان در پرده ابهام مانده است. در این گفتار با اشاره به بعضی اظهار نظرهای با اهمیت از جمعی صاحبنظران نامدار و ذکر شواهد و دلایل مختلف از ابیات حافظ و شاعران دیگر و با توجه به مفهوم مخالف قصب بستن سعی بر آن بوده است تا راه حل نهایی این مساله یافته شود.
Machine summary:
"بیت مورد بحث یکی از بحث انگیزترین ابیات حافظ که تاکنون نظرهای فراوانی دربارة ضبط صحیح کلمات و معنی درست آن در کتابها و مقالات گوناگون آمده، بیتی است که در تصحیح مرحوم علامه قزوینی به این گونه ثبت شده: مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند زمانه تا قصب نرگس قبای تو بست و در تصحیح شادروان استاد دکتر خانلری به این شکل: مرا و مرغ چمن را ز دل ببرد آرام زمانه تا قصب نرگس و قبای تو بست و در حاشیه چاپ قزوینی تصریح شده است که در غالب نسخ به جای کلمة نرگس، زرکش آمده است.
بند قبا بستن پس مفهوم مخالف آن کمر بستن یا بند قبا بستن، نیز به معنی برخاستن و رفتن خواهد بود؛ بدان گونه که در این بیت حکیم نظامی گنجهای میبینیم: مرا نیز بایست برخاستن کمر بستن و لشکر آراستن و این بیت حکیم ابوالقاسم فردوسی: کمر بستن و رفتن شاهوار به چنگ اندرون گرزة گاوسار و این بیت از خود حافظ: خوش بسوز از غمش ای شمع که اینک من نیز به همین کار میان بسته و برخاستهام و این بیت از صائب: به جمعیت دل صد پاره عاشق خطر دارد کمر بستن برد از باغ بیرون دسته گل را و در این دو بیت صائب، هر دو مفهوم مخالف در کنار یکدیگر آمده است: میان بگشا که در آیین مستانچه خیال است توانیم کمر بستن باز کمر بستن چو زنارست امروزما که در رهگذر سیل کمر وا کردیم پس چون لازمة کمر بستن معشوق، برخاستن و رفتن اوست، فرخی سیستانی میگوید: گفتم ای ماه دل افروز کمر نیز مبند که کمر بستن تو کرد مرا خسته جگر و سرانجام معنی بیت حافظ: مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند زمانه تا قصب زرکش قبای تو بست از همة شواهدی که دیدیم، برمیآید که "قصب زر کش قبا " را بستن،کنایه از برخاستن و رفتن است؛ چنانکه تا همین امروز کنایة شال وکلاه کردن در تداول عامة فارسی زبانان به معنی لباس رسمی پوشیدن و مهیای رفتن شدن است، علامه دهخدا نیز در یادداشت خود در لغت نامه به آن تصریح کرده است."