Abstract:
روایات تفسیری از دیرباز یکی از منابع تفسیر قرآن بوده است؛ اما اقبال به روایات تفسیری از سوی مفسران مسلمان به یک اندازه نبوده است. برخی فقط به نقل روایات بسنده کرده و هر گونه منبع دیگری را غیر معتبر خواندهاند؛ ولی گروهی دیگر به منابع دیگری از قبیل علوم ادبی، عقلی و قرآنی نیز مراجعه کردهاند. جمعی از مفسران در تفسیر خود از روایات تفسیری، صرفا به عنوان مکمل و مؤید بهره جستهاند. اعتبار روایات تفسیری هم به یک اندازه نیست. آنچه آمد، مهمترین نکاتی است که در این مقاله تفصیل آنها آمده است.
Machine summary:
"پس از رحلت رسول خدا (ص) ابتدا در بین تعدادی از صحابه به وجود آمد و سپس در میان تابعان از وسعت بیشتری برخوردار گردید و در نتیجه مردم از تأمل در آیات قرآن بازماندند و صرفا به تلاوت کتاب الهی تشویق شدند (معارف، 73) علی رغم ترویج این دیدگاه، دانشمندان مسلمان اعم از شیعه و سنی گریزی از مراجعه به روایات تفسیری و اهتمام به جمع آوری آن ها نیافتند و تألیف تفاسیر بر اساس روایات را مورد اهتمام قرار دادند.
(النحل،44) به نظر ایشان طبق این آیه تفسیر و تبیین قرآن بر عهده پیامبر (ص) نهاده شده و غیر آن حضرت حق تبیین و تفسیر قرآن را ندارد؛ (العک، 168) از این رو گفته شده است، پیامبر(ص) تفسیر قرآن را به اصحاب خود آموخت و آنان به تابعین تعلیم دادند و بیش از هزاران روایت تفسیری که از سلف صالح یعنی صحابه و تابعین در باب تفسیر قرآن نقل شده است، برای کسانی که جویای تفسیر قرآناند، کفایت میکند و لذا عدول از این روش و تفسیر قرآن و تجاوز از آنچه در منقولات صحابه و تابعین آمده است، بدعت است و اگر در مورد آیاتی از قرآن نقلی ازسلف صالح به ما نرسیده باشد، وظیفه ما سکوت و پرهیز از تفسیر است.
شنقیطی نیز علی رغم این که تفسیرش را بر پایه تفسیر قرآن به قرآن سامان داده است، مراجعه به روایات تفسیری را در تکمیل و تتمیم دلالات برخی از آیات قرآنی ضروری دانسته و نوشته است: «از نکاتی که در این کتاب بدان پایبندیم این است که اگر برای آیهای، شارحی از خود قرآن وجود داشت که وافی به مقصود نبود ـ یعنی نتوانست، تفسیر آیه را تکمیل کند ـ ما از سنت دلالت آن آیه را تتمیم و تکمیل کنیم؛ چرا که سنت مفسر قرآن است»."