Abstract:
این مقاله،حاصل دغدغهای پژوهشی در فلسفهء علم است که در آن پرسشهای هستیشناسی،شناختشناسانه،روششناسانه و ارزششناختی در مورد«میانرشتگی»و «علومسیاسی»طرح و بررسی شده است.در پرتو این نگاه،نقطه تمرکز مقاله آن است که آیا علومسیاسی یا علم سیاست رشته یا پروژهای میانرشتهای است؟پروژهء میانرشتهای چنانکه از مقدمات نظری برمیآید دربردارندهء یک عرصهشناختی(همگرایی و ادغام رشتهای)و هم بعدی عملی(همکاری)است.موضوعاتی چون تعریف علومسیاسی، موضوع و مسائل آن،تحولات حوزهء معرفتشناختی،تحولات عصر جدید،اقتضائات زندگی،زنجیره فرایندی امروزین،کارگزاری انسان اجتماعی و چندبعدی،کثرت سطوح،رابطه،وابستگیهای متقابل و پویاییها،ضرورت تبادل رشتهای و چندرشتگی یا میانرشتگی در علومسیاسی را رهیافتی غیر قابل انکار نموده است.بنابراین علومسیاسی پروژهای میانرشتهای است؛توصیفی که رجحان نظری و عملی آن بر رشتهء علم سیاست در این مقاله نشان داده شده است.
Machine summary:
"به تعبیر مارسل پروست(4391)در«جستجوی زمان از دست رفته»جستجوی سرزمینهای جدید نیست،بلکه نگریستن با دیدی تازه است و مورد سؤال قرار دادن این باور سنتی است که«علوم اجتماعی از تعدادی رشتههای علمی تشکیل یافته است که در واقع هریک،گروهبندیهایی با موضوعات متمایز و دارای یک انسجام معنوی درونی میباشند»اما این سؤال و الرشتاین که آیا اساسا میتوان رشتههای علمی را از یکدیگر مجزا نمود؟ و آیا رشتههای گوناگون علوم اجتماعی واقعا رشتههای علمی هستند؟و اینکه یک رشتهء علمی دقیقا از چه چیزی تشکیل یافته است؟(و الرشتاین،7891:013)را در مقالهء حاضر به شکل خاصتر، ما در مورد علومسیاسی در نسبت با دیگر رشتههای علوم اجتماعی مطرح میکنیم و میپرسیم که علم سیاست یا علومسیاسی؟آیا علومسیاسی یک رشته است؟یا پروژهای میانرشتهای است؟و به عنوان فرضیه بیان میشود که علومسیاسی از حیث هستیشناختی،معرفتشناختی و روش شناختی و به طور کلی به خاطر ماهیت مسائلی که بدان میپردازد،مطالعهای میانرشتهای است.
«مرزهای مشترک و مبهم»علومسیاسی با دیگر شاخههای علوم اجتماعی،خود موجب پدید آمدن حوزههای بین رشتهای فراوانی در تحول علم سیاست شده است؛سیاست ادبیات2(خورسندی طاسکوه،8831:06)فلسفهء سیاسی،انسانشناسی فرهنگی،روانشناسی سیاسی،اقتصاد سیاسی،جمعیتشناسی سیاسی، زیستشناسی سیاسی،ژئوپولیتیک و جغرافیای سیاسی(بشیریه،1831:05-93) پس به نظر میرسد در چنین بستری سخن گفتن از«علومسیاسی»و نه علم سیاست ضرورتی غیر قابل انکار است و نه تنها اصطلاح علومسیاسی غلط مشهوری نیست،چنانکه در تعابیر برخی از پژوهشگران مورد ادعا قرار گرفته است،که اساسا در بستر مباحث میانرشتهای و نگاهی که در این مقاله بدان تأکید شد،موجهتر هم است."