Abstract:
جغرافیای سیاسی دانشی مفید و اساسی برای فهم معادلهها و جریانهای بینالمللی در عصر کنونی و آینده است. مفاهیمی ماندگار و حیاتی مرتبط به زندگی انسانها، ازجمله سرزمین در این بخش از علوم انسانی مطالعه میشود، اما هماکنون بحثهای زیادی در رابطه با بیاهمیتشدن و از موضوعیت افتادن مفهوم سرزمین در عصر جهانیشدن وجود دارد. بحث سرزمینزدایی آنچنان انجمنهای علمی و دانشگاهی را به خود جذب کرده که گویی جهانیشدن بهمعنای سرزمینزدایی است. این نوشتار با نگاهی آیندهپژوهانه و رویکردی نوواقعگرایانه تلاش دارد، فرایند جهانیشدن را با نگاهی سرزمینی تحلیل کند؛ بدین معنی که وجود فراملیگرایی یا فراسرزمینی شدن جریانها انکار نمیشود، ولی به نوعی سعی در اثبات سرزمینیسازی مجدد جریانها و پدیدههای گوناگون در عصر جهانیشدن دارد. بهعلاوه، استدلال اصلی این نوشتار این است که قلمرو سرزمینی (سرزمین و مرز) در دورهی جهانیشدن از بین نرفته، بلکه کارکرد آن متحول شده است. این باور نیز وجود دارد که قلمرو سرزمینی، بهدلیل نیاز انسان به تفاوت ـ و هرآنچه که جغرافیاست ـ ماندگار بوده و جهانیشدن، فراملی شدن و... جایگاه و نقش آن را در زندگی اشتراکی انسان از بین نمیبرد.
Machine summary:
"فرضیهای که میتوان در این مورد بیان کرد عبارتست از:قلمروهای سرزمینی(سرزمین و مرز)در عصر جهانی شدناز بین نمیروند؛قلمرو سرزمینی به واسطهی تغییر کارکرد مرزها تحولیافته؛(ولی نقش و جایگاه سرزمین در عصرجهانی شدن پابرجا خواهد ماند و همچنین امکان ایجاد سرزمینهای جدید نیز در عصر جهانی شدن وجود دارد.
مبانی نظری نوواقعگرایی و دیدگاههای دیگر مخالف و موافق دیوید هلد و آنتونی مکگرو{o1o}بر این باورند که در مورد رابطهی جهانی شدن و سرزمین،سهدیدگاه اساسی وجود دارد:دیدگاه نخست،جهانگرایانی همانند اوهمایی و آپادوری{o2o}هستند که معتقدند تغییر و تحولی بنیادین در فضای جغرافیایسیاسی و عرصهی روابط بین المللی رخ داده است؛به گونهای که حکومتهای ملتی دیگر بازیگر این عرصه نیستند.
سرزمینسازی مجدد{o1o} اما آیا این حقیقت تلخ پذیرفتنی است؛به راستی وضعیت سرزمین،سرزمینسازی،کشور،مرز،تفاوت و بهطور کلی جغرافیاچه میشود؟آیا دیگر روابط مکانی وجود نخواهد داشت؟آیا امکان میمیرد؟و آیا شهرمان،روستایمان،طبیعتمان،رودخانهها،کوهها و هرآنچه پیرامون ماست بیمعنا میشود؟واقعیت آنست که جهانی شدن هرچه باشد،تأثیراتی بر محیطما گذاشته که سبب به وجود آمد باورهایی اینچنین غمانگیز،به ویژه برای جغرافیدانان شده است.
مجموعه بحثهای نظری از سوی بیشتر تحلیلگران جهانی شدن که اغلب نیز جهانگرایان نامیده میشوند،حکایت از پایان موضوعیت سرزمین و مرز برای زندگی اجتماعی ما در این دوران نو دارد.
از یکسو اعتقاد به عدم وجود جهانی شدن و از سویی گفتهیبرخی از واقعگرایان،همانند هرست و تامپسون در مورد عدم تغییر در عرصهی جریانهای سیاسی-اجتماعی مربوط بهسرزمین،مورد پذیرش نیست،بلکه برمبنای رهیافت نوواقعگرایی و وجود شواهد عینی در جهان پیشرو،علائمی دردست هست که نشان میدهد،قواعد و قوانین سرزمینی همچنان برای سالهای دور فضای سیاسی-اجتماعیبه همراه تحول در مورد آن وجود خواهد داشت."