Abstract:
تعبیر «جسمانیت نفس» در آثار صدر المتالهین براساس دو نظریه متفاوت از وی قابل تفسیر است: نظریه اول، حدوث جسمانی نفس است که براساس آن، نفس در مراحل ابتدایی وجود خود امری منطبع و حال در ماده است و نظریه دوم، ذاتی بودن «اضافه نفسیت» است که طبق آن، نفس دارای کون تعلقی بوده و در نتیجه از لحاظ وجودی وابسته به ماده است. ملاصدرا گاهی برمبنای نظریه اول و گاهی برمبنای نظریه دوم واژه های مادی و جسمانی را بر نفس اطلاق می کند. به نظر می رسد بدون تبیین و تفکیک این دو نظریه نمی توان به مفهوم روشنی از اطلاقات واژه های مادیت و جسمانیت نفس در کلام ملاصدرا رسید. افزون بر این، با تفکیک این دو نظریه می توان به دو تفسیر متفاوت از نظریه حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس نیز دست یافت که به نظر می رسد هردو مورد تاکید ملاصدرا بوده است.
The expression “corporeality of Soul” in Sadra’s works can be interpreted on the basis of two different views: that of corporeality origination of soul according to which the soul in its initial stages of existence is “imprinted’’ and immanent in matter. In the second view، however، the soul is of “essential relatedness” in virtue of which it has a relative being and thus is existentially related to matter. It seems that without distinguishing between these two views one cannot have a clear understanding of the term “corporeality” as it is used in Mulla Sadra. Moreover، with this distinction one can reach two different interpretations of corporeal origination and spiritual immortality of soul of Sadra both of which seem to have been emphasized by him.
Machine summary:
"دغدغه اصلی نوشتار حاضر در واقع پاسخ به این سؤال است که منظور ملاصدرا از «جسمانیت نفس» دقیقا چیست؟ آیا ملاصدرا براساس مبنا و معیار واحد، واژه جسمانیت و مادیت را بر نفس اطلاق میکند، یا اینکه وی اینگونه واژهها را درباره نفس انسان براساس ملاکهای متعدد بهکار برده است؟ با توجه به نظریه معروف ملاصدرا مبنیبر حدوث جسمانی نفس، در ابتدا اینگونه بهنظر میرسد که وی واژههای مذکور را صرفا برمبنای همین نظریه استعمال نموده است؛ در واقع طبق این نظریه نفس در بدو پیدایش خود امری منطبع در ماده است که در ادامه وجود خود براساس تغییر و تحول ذاتی که در آن رخ میدهد، به امری مجرد تبدیل میشود.
ملاصدرا بر همین مبنا نظریه برخی فلاسفه را که معتقدند نفس از همان بدو حدوث خود از نشئه عقلانی برخوردار بوده و تا آخر نیز بدون اینکه تغییر و تحول ذاتی پیدا کند، به همان صورت باقی میماند، سخیف دانسته، میگوید: نفس انسان صرفا منحصر به نشئه عقلانی نیست (همو، 1999، ج8، ص328)؛ بلکه قبل از آن دارای مراحل متعددی است که دراثر حرکت اشتدادی خود، احیانا به مرحله عقلانی نیز راه مییابد.
اما ملاصدرا معتقد است اولا نفس در مقام حدوث از حقیقت عقلانی برخوردار نیست؛ ثانیا اگر نفس در نشئه دنیوی نیز به این مرحله راه پیدا کند، باز چیزی جدا از بدن و مستقل از آن نخواهد بود؛ زیرا برمبنای ذاتی بودن اضافه نفسیت، تا زمانی که نفس در این دنیاست، دارای کون تعلقی بوده و وجودا وابسته به ماده است."