چکیده:
همچنان که سقوط اتحاد جماهیر شوروی یکی از بزرگ ترین رویدادهای قرن بیستم بوده است، سقوط پان عربیسم به عنوان یکی از مهم ترین حوادث هزاره سوم تلقی می شود. مشروعیت پان عربیسم که روزگاری مانعی در راه بسط نفوذ غرب در منطقه بود، به تدریج نابود شد و مرگ کسانی چون صدام حسین و قذافی نشانه قدرت گیری دیگرباره کشورهای بزرگ غربی در خاورمیانه و شمال آفریقا بود. فرضیه مقاله حاضر آن است که با از میان رفتن قدرت پان عربیسم ـ به عنوان یکی از هویت های مطرح در جهان عرب ـ که تحت تاثیر الزامات بین المللی و ملاحظات داخلی رخ داده است، خلایی در منطقه خاورمیانه ایجاد می شود که حضور و دخالت وسیع تر غرب به رهبری ایالات متحده را امکان پذیر می کند.
As the collapse of the Soviet Union has been one of the most significant events in the 20th century، the fall of Pan-Arabism is considered as one of the most important events in the third millennium. The legitimacy of Pan-Arabism، which once was a hurdle to the expansion of Western influence in the region، declined gradually. The demise of such figures as Saddam Hussein and Gaddafi indicated the revival of the power of major Western countries in the Middle East and North Africa. The hypothesis tested in this article is that with the fall of Pan-Arabism as one of the prevalent identities in the Arab World as occurred under the influence of international requirements and internal considerations، a vacuum is created in the region، which makes more extensive Western presence and involvement led by the United States possible.
خلاصه ماشینی:
"سوالی که مطرح میشود آن است که،چه عواملی فروریزی پان عربیسم و در کنار آن،حضور وسیعتر آمریکا و کشورهای محافظهکار عرب را در معادلات حاکم بر جهان عرب ممکن ساخته است؟در پاسخ،بایستی به عدم چالش جدی سیاستهای آمریکا در منطقه توسط قدرتهای بزرگ چین و روسیه،و از سویی دیگر،ناتوانی رهبران پان عرب دربرآوردن انتظارات اجتماعی و ناکارآمدی داخلی توجه کرد.
8یک چنین محیط ذهنی و روانی در صحنه جهانی که حیاتبخش محیط عملیاتی کشورهای مطرح نظام بینالملل است،آمریکا و قدرتهای استعماری سابق را در موقعیت بسیار مطلوبی قرار داده است که با کمترین دلمشغولی و نگرانی از واکنش خصمانه قدرتهایی از قبیل روسیه و چین،به کارگیری شیوههای نظامی را در صورت لزوم برای بسط نفوذ و از میان بردن افراد،گروهها و رژیمهای مخالف در منطقه خاورمیانه عربی دنبال کنند.
با توجه به ناکارآمدی سیستمهای سیاسی در ایجاد رفاه،و از دست دادن مشروعیت اولیه به خاطر سرکوب گروههای راهبردی دارای جایگاه در تاریخ مردم جهان عرب، حکومتهای پان عرب تنها با تکیه بر غربستیزی در یک فضای دوقطبی بینالمللی قادر بودند به حضور و تداوم خود در صحنه قدرت ادامه دهند.
سیاست کشورهای غربی بعد از پایان جنگ دوم کاملا بر این استوار بود که هویت پان عرب را نابود سازند تا یکی از هویتهای حاضر در جهان عرب را که مانع بسط نفوذ آنان در منطقه است،در برابر نیابند،ناتوانی پان عربها برای جامه عمل پوشاندن به انتظارات مردم در خیابانهای عرب و ایدهآل بودن فضای بینالملل از نقطهنظر عدم هراس از ایجاد خلاء،در نهایت این فرصت را نصیب نیروهای مداخلهگر غربی نمود که به خواست خود دست یابند.
Michael Doran, Pan Arabism Be For Nasser, New York: Oxford University Press, 2002, p."