چکیده:
بی تردید مرلوپونتی در تالیف کتاب پدیدارشناسی ادراک از آثار مختلف هوسرل، به ویژه کتاب ایده ها ... ІІ و تاملات دکارتی بهره فراوانی برده است. اما تامل در نوع نگرش مرلوپونتی درباره ثنویت تن ـ سوژه دکارتی و مقایسه آن با دیدگاه هوسرل، تمایز میان این دو نوع نگرش را آشکار می سازد. اگرچه هوسرل در برخی آثارش بر پیوند نزدیک تن و سوژه تاکید می کند، اما اصرار او بر عناصری همچون تاویل پدیدارشناختی و سوژه استعلایی که القاگر استقلال ذهن از تن است، به مذاق مرلوپونتی چندان خوش نمی آید. او بیش از هوسرل بر وحدت روان ـ تنی شخص انسانی تاکید می کند و معتقد است هم تن دارای هویتی سوبژکتیو است و هم سوژه به واسطه تن یافتگی خود موجودی در عالم است، به گونه ای که او نیز همانند هیدگر بر این باور است که فقط با ملاحظه سوژه به مثابه موجودی ـ درـ عالم تبیین آگاهی امکان پذیر می شود.
خلاصه ماشینی:
او ﺑﻴﺶ از ﻫﻮﺳﺮل ﺑﺮ وﺣﺪت روانـﺗﻨﻲ ﺷﺨﺺ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳـﺖ ﻫـﻢ ﺗﻦ دارای ﻫﻮﻳﺘﻲ ﺳﻮﺑﮋﻛﺘﻴﻮ اﺳﺖ و ﻫﻢ ﺳﻮژه ﺑﻪواﺳﻄﺔ ﺗﻦﻳﺎﻓﺘﮕﻲ ﺧﻮد ﻣﻮﺟﻮدی در ﻋﺎﻟﻢ اﺳﺖ، ﺑﻪﮔﻮﻧﻪای ﻛﻪ او ﻧﻴﺰ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻫﻴﺪﮔﺮ ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﺎور اﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﻘـﻂ ﺑـﺎ ﻣﻼﺣﻈـﺔ ﺳـﻮژه ﺑﻪﻣﺜﺎﺑﻪ ﻣﻮﺟﻮدیـدرـﻋﺎﻟﻢ ﺗﺒﻴﻴﻦ آﮔﺎﻫﻲ اﻣﻜﺎنﭘﺬﻳﺮ ﻣﻲﺷﻮد.
اﻣﺎ آﻳﺎ ﺗﻠﻘﻲ ﻧﻔﺲ و ﺑﺪن ﺑﻪﻣﺜﺎﺑﺔ ﻳﻚ وﺣﺪت اﻧﻀﻤﺎﻣﻲ ﻣﺎ را از دوآﻟﻴﺴﻢ ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ ﻧﻬﻔﺘﻪ در ﺗﺄوﻳﻞ ﭘﺪﻳﺪارﺷﻨﺎﺳﻲ ﻫﻮﺳﺮل دور ﻧﻤﻲﻛﻨﺪ؟ ﺣﺘﻲ دﻛﺎرت ﻧﻴﺰ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ »ﺟﺎیﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣـﻦ در ﺑـﺪن ﻓﻘـﻂ ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﺟـﺎیﮔـﺮﻓﺘﻦ ﻛﺸﺘﻴﺒﺎن در ﻛﺸﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎﻻﺗﺮ از اﻳﻦ، ﺳﺨﺖ ﺑﺎ ﺑﺪﻧﻢ ﻣﺘﺤﺪم و ﻃﻮری ﺑﺎ آن ﻣﻤﺰوج ﺷﺪه و در آﻣﻴﺨﺘـﻪام ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ واﺣﺪ ﺗﺎﻣﻲ را ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲدﻫﻴﻢ« )دﻛﺎرت، 9631، ص 9(، اﻣﺎ اﺷـﺎرة ﻫﻮﺳـﺮل ﺑـﻪ وﺣـﺪت روانـﺗﻨـﻲ اﺷﺨﺎص ﻣﺎﻧﻊ آن ﻧﻤﻲﺷﻮد ﻛﻪ در ﺟﺎﻳﻲ دﻳﮕﺮ ﺑﮕﻮﻳﺪ »آﮔﺎﻫﻲ ﺑﻪواﺳﻄﺔ ارﺗﺒﺎط ﺧﻮد ﺑﺎ ﺑﺪن و در اﻳﻨﺠﺎ ﺑـﻪواﺳـﻄﺔ ارﺗﺒﺎط روانﺗﻨﻲ ﺑﺎ ﺑﺪن، ﭼﻴﺰی از ذات ﺧﻮد را از دﺳﺖ ﻧﻤﻲدﻫﺪ« )111.
. (Ibid, p ﻣﺮﻟﻮﭘﻮﻧﺘﻲ دﻳﺪﮔﺎه ﻫﻮﺳﺮل درﺑﺎرة ﻧﻘﺶ ﺣﺮﻛﺖ آزاد ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ را در آﮔﺎﻫﻲ ادراﻛﻲ ﻣﻮرد ﺗﺄﻳﻴﺪ ﻗـﺮار داده و در ﺗﻮﺻﻴﻒ وﺣﺪت ﺣﺮﻛﺖ و ادراک ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺴﻴﺎری ﺑﺮ ﻣﻔﻬﻮم اﻧﮕﻴﺰش ﻫﻮﺳـﺮﻟﻲ دارد و ﻣـﻲﮔﻮﻳـﺪ ﺣﺮﻛـﺎت ﺑﺪﻧﻲ ﻣﺎ ﻧﻪ ﻋﻠﺖ و ﺳﺒﺐ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﺤﺮک ﺗﻐﻴﻴﺮات ﺳﺎﺧﺘﺎرﻳﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﭘﺪﻳﺪارﻫﺎی ادراﻛﻲ ﻣﻲﺷـﻮﻧﺪ )05-74.