چکیده:
دشنام و ناسزاگویی از گناهان کبیره بوده و از نظر عقلی و اخلاقی نیـز قبـیح به شمار می آید. با وجود این ، برخی از فقها در مواردی حکم به جواز ناسزاگویی کـرده و ادله ای را از کتاب و سنت برای این سخن خود ذکر نمودهاند. از جمله ی ایـن مـوارد ناسزاگویی در مقام تلافی است که از آن به عنوان قصاص کلامی ،یـا دشـنام تلافـی - جویانه یاد شده است . در این جستار دلالت آیاتی که برای اثبات جواز تقـاص کلامـی مورد استناد قرار گرفته ، نقد و سپس رد شده است . همچنین بـه روایـات مـورد اسـتناد نیز، هم از حیث سند و هم از لحاظ دلالت ، خدشه وارد شده است . علاوه بر این بـرای تایید و تقویت حکم عدم جواز نیز به آیات و احادیث متعددی در این باب اسـتناد شـده است . همچنین به عنوان یک مبنا، با اثبات قبح نفس دشنام در شریعت اسلام، صرف- نظر از ابتدایی یا تلافی جویانه بودن آن، عدم جواز قصاص کلامی و صـیانت از زبـان، حق الله قلمداد شده است که بر پایه آن، هر یک از دو طرف دشنام محکـوم بـه تعزیـر خواهند بود.
خلاصه ماشینی:
١-١- آیات ١-١-١- نخستین آیه مورد استناد، سخن خداوند در سورة بقره است که مـی - فرماید: «الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتقوا الله و اعلموا أن الله مع المتقین » (بقره / ١٩٤) نحوه استدلال به آیه مذکور بدین صورت است که در کلام خداوند، بـه صـورت مطلق ، حکم به جواز مقابله با اعتداء شده ، و تنها قیدی کـه در آیـه ذکـر گردیـده اسـت ، رعایت مماثلت بین اعتداء با تلافی اعتداء می باشد.
این گروه از فقیهان از ظاهر آیه به گونه ای برداشت کرده اند که گویی در مـورد گناه یا جرم و بدی که دیگری در حق انسان انجام می دهد، به فرد ستمدیده ، حق انجام همان بدی بر علیه ستمکار داده شده است و بر پایه آن نتیجه گرفته اند که اگر کسی به دیگری دشنام دهد یا او را هجو کند، فردی که مورد دشنام واقـع شـده اسـت ، حـق دارد پاسخ او را با دشنام یا هجو بدهد و بدین وسیله دشنام دهنده را جزا دهد و او را به سزای عمل خود برساند.