چکیده:
در جریان انقلاب مشروطه حداقل دو گفتمان فکری عمده یعنی «گفتمان روحانیت مشروطه-خواه» و «گفتمان روشنفکری ایران» قابل شناسایی است که با ائتلاف موقت این دو گفتمان در مرحله اول بر استبداد پیروز می شوند. تعامل اولیه این دو در جریان انقلاب گونه ای خاص از مشروطه ی ایرانی را به تصویر می کشید که در جریان تحولات بعدی، این تعامل تبدیل به تقابل فکری این دو جریان فکری شد که در نهایت منجر به ناکامی در دست یابی به هدف های پیش-بینی شده ی اولیه بود. از این رو پرسش اصلی پژوهش پیش رو این است که چرا پس از پیروزی انقلاب مشروطه تعامل میان «گفتمان روحانیت مشروطه خواه» و «گفتمان روشنفکری ایران» به تقابل بدل گشت؟ پاسخ پرسش های مذکور با کاربست «نظریه گفتمان» روشن خواهد شد. به نظر می رسد «گفتمان روشنفکری» در جریان انقلاب مشروطه با ارائه ی چهره ای نادرست از مشروطه ی غربی، سبب آشنایی نادرست علما با آن شد. این مساله موجب همراهی «گفتمان روحانیت مشروطه خواه» با «گفتمان روشنفکری» شده، در نتیجه از انفعال تاریخی اش به درآمد و به طور جدی درگیر مساله حکومت در دوره ی غیبت در جامعه ی شیعی گشت و اقدام به تاسیس نوعی الگوی مشروطه اسلامی کرد. اما ابتدا گفتمان روحانیون در تحقق الگوی اسلامی مزبور شکست خورد. ولیکن گفتمان روحانیت با جذب دال های شناور جامعه، در جریان تحولات بعدی تا انقلاب اسلامی به طور پیشروانه ای یک گام به جلوتر نهاد و سنگ بنای ایجاد حکومت اسلامی را به منظور پاسداری از ارزش های اسلامی تحت زعامت مستقیم خود بر عهده گرفت.
خلاصه ماشینی:
از این رو پرسش اصلی پژوهش پیش رو این است که چرا پس از پیروزی انقلاب مشروطه تعامل میان «گفتمان روحانیت مشروطه خواه » و «گفتمان روشنفکری ایران » به تقابل بدل گشت ؟ پاسخ پرسش های مذکور با کاربست «نظریه گفتمان » روشن خواهد شد.
به بیانی دیگر در جریان انقلاب مشروطه حداقل دو گفتمان فکری عمده یعنی «گفتمان روحانیت مشروطه خواه » و «گفتمان روشنفکری ایران » قابل شناسایی است که با ائتلاف موقت این دو گفتمان در مرحله اول بر استبداد پیروز می شوند، اما پس از پیروزی تقابل فکری دو گفتمان آشکار می شود.
در بخش بعدی به آثار و نتایج تعامل روحانیون با روشنفکران که منجر به تلاش برای انطباق مشروطیت با آموزه های اسلام شیعی و در نهایت تأسیس گونه ی خاصی از حکومت ، تحت عنوان مشروطه ی اسلامی شد، پرداخته خواهد شد.
در این تجربه گفتمان روحانیت مترقی با حمایت از عقلانیت ، عدالت ، آزادی، برابری، شورا و حکومت پارلمانی با جذب دال های جدید به منظور حفظ و بسط گفتمان خویش تلاش کرد و مشروطه را به عنوان بهترین الگوی حکومت در عصر غیبت و در راستای پارادایم امامت و نیابت عام مرجعیت برگزید و با پیگیری و گنجاندن اصول اول ، دوم و بیست و هفتم در متمم قانون اساسی که بر مذهب رسمی شیعه ، هیأت نظار و انشای قانون توسط مراجع ذیصلاح به شرط عدم مخالفت با شرع تأکید دارند، به مشروطیت صبغه و رنگ اسلامی بخشید.